علیرضا زاکانی:

این ســــــالن یادآور خاطــرات تلخ و شیرینی است و حتماً یـکی از خـاطرات شــیرین همین جلسۀ باصــفایی است که هستیـم. فکر نمی‌کردم انقدر عـــرض و طـــول داشــته باشد این کار. ما وقتی ۳۲ ســال پیش وارد دانشگاه شدیم یک‌ماهی راحـت بــودیم. به هرحـــال از فـضای جنگ آمده بـــودیم و امام فرموده بـــود که بــــروید علـم‌آمـــوزی کنید. آن‌موقــع آمدند ســـراغ مـــا کـه این تکلیفتونه و شما بایـــد مسئولیت بگیــرید.
چند صـــباح بــعــد ما یــک سالی جزو شورای مرکزی انجمن بودیم.
امام (ره) ســــال ۶۷ دستــــور تشــکیل بسیج دانشـــجــویی را داده بــود. قــرعـه بـــه نـــام ما خـــورد که مسـئولیت بسیج دانشگاه علوم پزشکی را بپذیریم؛ این نقطۀ آغــــــاز مســیر بود.
کار ما از یک زیرپلــه شــروع شد. کــار ادامه پیــدا کــرد هم دوسـتان دانشگاه تـهران زحمت می‌کشیدن و هــم مـا دنبـــال کارها بودیم.

بسیج دانشجویی باید در همه مواضع فعال باشد و با جامعیت کار را پیش ببرند. نقش بسیج دانشجویی دانشگاه تهران نقس بسیار ممتازی است و این مرهون زحمات عزیزان زیادی در بسیج دانشجویی است.

زاکانی همچنین عنوان کرد: زمانی که بعد از ۱۴ سال از بسیج دانشجویی می رفتم، گفتم که در دفاع مقدس فراز و نشیب های زیادی طی کردم که یک لحظه آن را به عالم نمی‌دهم، پس از کار در بسیج دانشجویی هم گفتم که کار در بسیج دانشجویی را به یک لحظه آن کار نمی دهم چرا که کار ارزشمندی انجام شد.

ما تا سال ۱۳۷۶ همیشه محکوم بودیم. من را می‌بردند داخل یک اتاقی و می‌گفتند این کارهایی که می‌کنی خلاف مسیر ولایت فقیه است ولی ما به منشاء تغییر بودن بسیج ایمان داشتیم.
یادم است ما جلسه می‌گذاشتیم و نزدیک ۲۰۰ نفر از بچه‌ها جمع می‌شدند از ۲۳ تا دانشکده. ما تحت فشار بودیم اما کار خودمان را می‌کردیم. کارهایی که می‌کردیم الآن گفتنش سنگین است. ما در تمام امورات موضع داشتیم و مسیری هم که انتخاب می‌شد به‌خاطر همفکری مسیر منطقی بود. یادم است سال ۷۶ گروه چند نفره‌ای تشکیل شد از دو دانشگاه و ۷۰۰ ساعت روی موضوع انتخابات کار کردیم و جلسات مفصلی می‌گذاشتیم روی این قضایا. یادم است آقای شریعتمداری را دعوت کردیم و نشستیم با هم صحبت کردن. جلسه ۶ ساعت به طول انجامید و واقعاً ایشان عرق میریختن…از در که میرفت بیرون خواستم یه نوبت دیگه بیاد…
سه‌شنبۀ قبل از ۲ خرداد ما مراسم گذاشتیم که اعلام بکنیم نامزد ما چه کسی است و یک جزوۀ حدود ۱۵ ۱۶ صفحه‌ای درآوردیم. آن موقع قبلش کارناوال شادی در شهرک غرب بود. می‌گفتند خاتمی‌چی‌ها این کار را کردند. نظر من را خواستند؛ من گفتم این‌ها کار دوستان آقای خاتمی نیست این ظلمه. بعد حضرت آقا فردا صبح صحبت کرد که در این مورد آقای خاتمی نقشی نداشتند. فردا صبح که آقا گفتند ماجرای فلان روز برای طرفداران آقای خانمی نیست ما خدا را شکر کردیم بی‌تقوایی نکردیم.

 مالک شریعتی:

من خودم مسئول دانشکـدۀ فنـــی بـودم. خیلی از این سـالن (سالن چمران) و اطراف پردیس مرکزی خاطره دارم. مثل ماجرای امتحانات سال۸۲ که در کتـاب آمده است.
فضـایی کـه دارد بــولــد مــی‌شود فـــضای ناامـیدی است. خوشبـختانه با تغییر دولت فضا یک‌مقدار برگشته است. هدف دشمن دامــن زدن به ایـــن ناامـیدی اسـت، مــثــــل قضیۀ هـــــک کردن پمپ بنزین. اصل ماجرا این است که وقتی هـدف‌گذاری ما ناامیدی است، دامـن زدن به این فــضـا مـرسـوم می‌شود. ولی امکـان تـزریق امید هست؛ تزریق واکسن امـــید در شـرایط بیـماری ناامیدی.

ماجرای کوی دانشگاه بود و فضای خیلی تند و شدیدی بر دانشگاه حاکم بود و بچه‌های بسیج واقعا توی تنگنا بودند. بعد از دوم خرداد ما گوشه‌ی رینگ بودیم. یک اتفاقی که واقعاً برای من درس آموز بود و ورق را برگرداند دو روز قبل از ۲۲ تیر بود. یک حرکتی زده شد؛ یک شورایی از خود بچه‌های دانشگاه تهران تشکیل شد به اسم شورای پیگیری قضایای کوی دانشگاه و بیانیه‌ای صادر شد که کسانی که بیرون دانشجو هستند دانشجو نبستند و جریانی که دنبال آشوب بودند آچمز شدند. خود این ماجرا را برگرداند و این شد که صف دانشجوها از صف آشوب‌گرها جدا شد و تلاشمان این بود دانشجو توی خود دانشگاه کار را دنبال بکند.

دوباره سال ۸۲ کمی فضا آروم شده بود و با این که فکر می‌کردیم فضا آرام است دوباره کوی شلوغ شد که آنجا سردار طلایی خوب عمل کرد ولی باز فضا یک مقدار متشنج شد. یک‌سری دنبال لغو امتحانات بودند. یک تریبون آزادی بیرون دانشگاه برگزار شد و با دوستان صحبت می‌کردیم که چه کنیم فضا آرام بشود. همزمان جلسۀ مسئولین داخل دفتر مسجد هم برگزار می‌شد. ما داشتیم فارغ‌التحصیل می‌شدیم و خیلی من را نمیشناختند. ما قرار شد برویم بگیم که دانشجوها باید فضایشان اختیاری بشود. اول طرف بچه‌های کوی را گرفتم و تشویق که گرفتیم بحث خودم را مطرح کردم. آنجا پیمان عارف داد می‌زد که این بسیجیه و این حرف‌ها؛ همزمان صدا پخش می‌شد و مسئولین صدای ما را شنیده بودند و پیشنهاد ما را آمدند تایید کردند. دیگه فردا باز می‌خواستند تجمع بگذارند ولی نصف جمعیتِ آن موقع هم نرفت این خاطره را از این جهت گفتم که آن موقع فضای تعاملی با قوا برای بچه‌های مذهبی نبود.

سیدحسین شهرستانی:

سپیدار اولین هفـــته‌نامـه‌ای بود که در سطح دانــشگاه تهران توزیع می‌شد.
اولیـن بار ایدۀ این نشریه را من در نماز جمعه با آقای روح‌الامینی در میان گذاشتم و ایشان هم تأییـد کــــــردند و ما هــم شـــروع کـردیم. هنوز که هنوز است خیلی از بسیجی‌ها هم نمی‌دانند چرا اسمش را سپیدار گذاشتـیم.
چند شمارۀ جنجالی هم داشتیم. یک بار زمان شهرداری آقای احمدی‌نژاد تــیتـر زدیـــم «از شهـرداری تـهـران تا شهریاری ایران». یک ویژه‌نـامه هم در ۱۶ آذر ســــال ۸۳ برای ورود آقای خاتمی به دانشگاه داشــتیم کـــه اجــازۀ توزیع به ما ندادند.
بسیج دانشگاه تهران یک سـبقۀ روشنفکـری و گفـت‌وگـو محوری دارد. تاریخ ایـن مجمــوعه باید حفظ شود و این مجـموعه (سپیدار) تلاشی‌ست در راه حفـظ این تاریخ ارزشمند.

سیدعبدالمجید رکنی:

۲۸ سال از زمان دانشجویی ما می‌گـذرد اما من هنوز هم احساس دانشجو بودن می‌کنم. آن زمان ما بــه خاطر آدم‌های خوبی که بودند جـذب بسیج شدیم وگرنه اختلافات سیاسی هنوز آنقدر مطرح نبود. به نظر من خیلی زود بود برای اینکه بسیج به سیاست ورود کند. بسـیج نباید ابـزار دست گروه‌های سیاسی بشود. در جلسه‌ای که برای تعیین نامزد حمایتی داشتــیم، یکـی از عزیزان گفت: «دوستان نظرشان را بگویند تا من در آخر نظر رهبری را بیان کنم!». متاسفانه این مــدل برخورد با مسائل هنوز در بسیج دانــشجـویی مانده است.

مصطفی زالی:

زمان ورود ما به دانشــگاه ۲سـال از پـیام مبـارزه با فساد مقام معـظم رهبری می‌گذشت. ۹۸ درصد از هم ورودی‌هـای ما از دبیرستان‌های غـــیردولتی بـودند برای همین مـــطالبۀ عدالـت به اصلـی‌تـریـن دغدغه ما تبدیل شد.
آن زمان گمان می‌کردیم مـهم‌ترین مانع اجرای عدالت سیاست‌های لیبرالی دولت اصلاحات است. اما در زمان احـمدی‌نـژاد هم بحث پردیس‌های خودگردان دانشگاه تهران مطـرح شد، برای همین از مطالبۀ موردی عدالت به مـطالبۀ سیستمی روی آوردیم.
الآن بـــعد از ۱۸ سال می‌توانم بگویم که در این سـال‌ها پــیوسته به دنبــال عـدالت بودیم، آن زمان مطالبه‌مان دانشجویی بود امـا الان تبـــدیل به مــطالبۀ تئـــوریک شـــده است.

رضا مسائلی:

امـروز ۲۶ ســال از زمـــان دانشـــجویی مـــــن می‌گــــذرد و در حال حاضر هم در دانشکدۀ دندانپزشکی هیئت علمی هستم. بسیج مجموعۀ بی‌بدیلی بود، دوستی‌هایی که اینجا شکل می‌گیرد بسـیار خالص است، تجربه‌هایی که کـسب می‌شود تکرار نشدنی است. بسیـج باعث می‌شد که بچه‌ها محدود به رشته و ورودی خودشان نشوند و با باقـی دانشگاه هم ارتباط برقرار کنند. آقای زاکانی در بـسـیج نـقش محوری داشت، همه بچه‌ها به‌خاطر اخلاق ایشان عاشقش بودند.

علی شمسی‌پور:

گردآوری این کتاب اتــفـاق مهـم و بزرگی اســـت. فکر نمی‌کردم به سرانجام برسد ولی رسید. جای تــشکر دارد از عوامـل تدوین این کتاب.

محمدسجاد صفارهرندی:

پوستر برنامه را که دیدم افکاری توی ذهنم نقـــش بــســت. حقیقتـاً در درون خودم عنوانی برایم شیرین‌تر و جـذاب‌تر و هویت بخش‌تر از عضو بسیج دانشجویی نیست.
کتاب سپیدار کار ارزشمند و بـزرگی است. این تجارب به نحو خوبی ثبـــت شدند و باقی‌ ماندند. سپیدار می‌تواند مـنبع خـیلی از کار‌هـای پژوهشی و پایان‌نامه‌ها هم باشد.
ما معمولاً وقتــی تجـــارب را تعریف می‌کنیم خـیلی وقت‌ها ناخواسته فــقــــط جـنبه‌های مثبتش را تعـــریف می‌کنـیم. من این حـس را از بـــچه‌های فعــلــی می‌گیرم که بچه‌های گذشته را خیلی رستم می‌بینند. بـه عـقیــدۀ من از حیـــث توانایـی‌هـــای فردی بچه‌های نــسـل فعلی نه‌تنها چیزی کم ندارند بلکه معمولاً خـلاق‌تر و جلوتر هستند. شاید تنها گله‌ای که بخواهد بشود در تفـــاوت عـــــزم و اراده و… است.

مرتضی کیا:

بســـیج دانشـــگاه تــهــــران در اکـــثر عرصه‌ها پیش‌قـدم بوده است. در دهۀ هشتاد در عرصۀ خـدمت رسـانی به منـاطق محـروم پیـش قـدم بود، چیزی که بعداً تبدیل شد به اردوهای جـهادی. در اوایل دهـــۀ ۹۰ در مطـــالبه‌گری عـدالت هـم پیش قدم بود.
الآن کـه به شرایط کـشور نـگاه می‌کنیم، می‌بینـــیم امروز باید بزرگ‌تــرین مطالبه‌مان جمـهوری اسلامی باشد، به زعم بنده امروز جمهوری اسلامی تخــلیۀ ایدئولوژیک شده است، نیاز داریم از مـفهــوم جمـهوری اسلامی آشنایی زدایی کنیم. چهارچوب عملکردمان هم باید قانون اسـاسی باشد، این وظیفۀ امروز بسیج دانشجویی است.

امیرحسین ثابتی:

ما گاهاً در جـمـع بـچه‌های دانشــجو حـرف‌های جـدیدی مـــی‌زنیم کـه دوسـتان خوششان می‌آید، اما اینجا دست ما رو است چون دوستان قدیمی‌تر از ما هستند.
آرزوی من بـود کــه همچـین کاری شـکل بگیرد و اینچنین مجموعه‌ای چاپ بشود، یک دوره‌ای هم در دانشکدۀ حقوق تـلاش کردیم اما نشــد. این نـشـان می‌دهد که بچه‌های الان از ما جدی‌تر هستند. حضور در این جمــــع و مجمــوعه باعـث افتخار من است.

محمدصادق شهبازی:

خــــیلی خـــوش‌حالم که بسیج دانـشجویی دانشگاه تهـــران به ابزاری برای یک فضای سیاسی خـاص تبدیـل نشد. یک بزرگ منشی در بسیج دانشگاه تهران وجــود دارد که طیف‌های مختلف افتخارشان حضور در این تشکل است.
یـادی کنیم از درگذشـــتگان مانند خانـم کباری، حاج‌آقای داوودی، حـامـد جـلالی کاشانی، محمد باقری و شهید مدافع حـــرم مصطفی کریمی.