اوایل سعی کردند به‌شکلی از امام استفاده کنند، لذا خیلی سعی می‌کردند با امام ملاقات داشته باشند، اما امام ملاقات نمی‌داد و می‌گفت اگر شما مثل بقیۀ مردم اسلحه‌هایتان را تحویل بدهید و قاتی مردم شوید، به‌جای اینکه شما بیایید پیش من، من می‌آیم پیش شما. ولی موقعی که امام در قم بود، فشارهایی که از این‌طرف و آن‌طرف بود، وسیله‌ای شد که با امام ملاقات کنند و سران این‌ها مثل مسعود رجوی، موسی خیابانی، محمد سیدی کاشانی، محمد حیاتی، تشیّد و امثال این‌ها رفتند قم خدمت امام. امام این‌ها را نصیحت کرد که شما هم مثل بقیۀ مردم بیایید و در کنار مردم باشید. اسلحه‌هایتان را کنار بگذارید. نظام ما اسلامی است و آن‌ها به این نتیجه رسیدند با افکار امام نمی‌توانند کنار بیایند تا آن موقع عکس امام را بدون مقدمه و مؤخره در روزنامه‌شان می‌زدند و پایین آن هم می‌نوشتند امام خمینی و هیچ توضیحی هم نمی‌دادند. فقط می‌خواستند بگویند ما هم امام را قبول داریم، ولی بعد از آن به این نتیجه رسیدند که با این سیستم نمی‌توانند کار کنند و مخالفتشان را شروع کردند و اعلامیه ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ را دادند که قضیۀ مبارزۀ مسلحانه با حکومت و میلیشیا را پیش آوردند. به امام پیشنهاد دادند که ارتش را منحل کنید و ما ارتش خلقی (میلیشیا) را روی کار می‌آوریم و به‌جای این ارتش که یک ارتش شاهنشاهی است، یک ارتش خلقی را تشکیل می‌دهیم. امام زیر بار نرفت. این‌ها اصلاً قانون‌اساسی را قبول نداشتند و به جمهوری‌اسلامی رأی ندادند.

 

روایت آقای عزت شاهی، از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و کمیتۀ انقلاب اسلامی