از این رو، انتخابهای متداول میتواند، بهطرزی موجز، بهعنوان «تاریخ بیشتر»،[۱] یا به تعبیری خاص «فقدان تاریخ»[۲] درک شوند. مرتبط ساختن این گرایشها با موقعیتهای خاص دیگر طیفها خطرناک است: مثلاً آلن نوینز و استوتن لیند فهمی از اهداف خبری و آرشیویِ تاریخ شفاهی به اشتراک میگذارند، درحالیکه (همانطور که اخیراً دیدهایم) روزنامهنگاران محافظهکار احتمالاً به همان اندازه درصدد بهدستآوردن موقعیت «تجربۀ ناب» هستند که رادیکالها هستند؛ رادیکالهایی که شاید، بهطرز معمولتر، از آنها انتظار میرود این مسئله را، بهعنوان راهی برای آشکارکردن تجربۀ مردم و بازپسگیری آن از مورخان، تأیید کنند. به هر تقدیر، گویا تاریخِ «بیشتر» یا «فقدان» تاریخ[۳] قطبهایی را بازنمایی میکند که میان آنها تصور متداول از تاریخ شفاهی در حالتی از ابهام معلق است. با گفتن این حرف، من میخواهم به دوران سخت برگردم، زیرا بهرغم منتقدان مهربان آن، فکر میکنم دوران سخت میتواند راهی برای فرارفتن از این مقولهها و راهی برای کشف نقش تاریخ شفاهی در جامعۀ مدرن باشد.
استادس ترکل این مسئله را در جملۀ اول کتاب بیان میکند. او مینویسد: این کتاب، بیش از آنکه یک واقعیت سخت و یک آمار دقیق باشد، کتابِ خاطره است. او در مقدمه بهطور شخصیتری دربارۀ این مضمون تعمق میکند: «این کتاب دربارۀ زمان (Time) و زمان (time) است». او میگوید: «وقتی آخرین بار قهرمانان و غولهای روزگار قدیم را دیدم، آنها سالخورده بودند؛ برخی پرتوان و برخی فرسوده و برخی نیز مرده بودند. مضافبراین، او در مقدمه به نقل از اشتاینبک پا لود گفت: «البته که او حقیقت را میگوید؛ حقیقت از نظر خودش. او هیچ چیزی را جعل نکرد». ترکل با ارجاع به مردمِ دوران سخت اضافه کرد که «حقیقتهای آنها در یادآوریهای آنها نهفته است». بنابراین ترکل، از همان آغاز، کتاب خود را از گونههای تاریخ شفاهی، که تاکنون مورد بحث قرار گرفته، جدا میکند. اگر ما در جستجوی اطلاعات یا فهمی ناب از این باشیم که چیزی «واقعاً» چگونه بوده است، باید بدانیم که هم سوبژکتیویتۀ مفرطِ شکلِ آن و هم فاصلۀ سیساله، از اینکه مصاحبهها جدی گرفته شوند، ممانعت میکند.
اما ترکل مشخصاً عذرخواهی نمیکند؛ بلکه میگوید این مولفهها حاکی از نقطۀ قوت و تکینگیِ کتاب است. به این خاطر که آنها ما را مجبور میکنند، در عوض نگاهکردن به چیزی که مصاحبهشوندهها ادعای آن را ندارند، به چیزی بنگریم که مصاحبهها بهواقع بازنمایی میکنند. با این ملاک، مسئلۀ خاطره (شخصی و تاریخی و فردی و نسلی)، نه صرفاً بهعنوان روش که بهعنوان موضوع، میرود که به نقطۀ کانونی تاریخ شفاهی بدل شود. در فرمهای کلی زیر، و با تمرکز بر فرایند و تغییر، میتوان دربارۀ پرسشهایی که پدید میآید، اندیشید: چه اتفاقی برای تجربه، در مسیر تبدیلشدن به یک خاطره، میافتد؟ چه اتفاقی برای تجربه در مسیر تبدیلشدن به تاریخ میافتد؟ از آنجاکه دورهای از تجربۀ جمعیِ عمیق به گذشته تقلیل مییابد، رابطۀ خاطره و تعمیم تاریخی چیست؟ این پرسشها، که برای اندیشیدن در باب چگونگی تعامل فرهنگ و فردیت در طول زمان بسیار اساسیاند، از آن دسته پرسشهایی هستند که تاریخ شفاهی بهطور ویژه، و شاید بهطور منحصربهفرد، قادر است به آنها راه ببرد.
بهترین راه برای عیانکردن این مسئله نشاندادن این است که چه تعداد چیزهای متفاوتی به کتاب راه یافتهاند، مصاحبه چه تعداد روش متفاوت برای مطالعه پیشنهاد میدهد و چگونه تجربه و خاطره و تاریخ در طول زمان بر زندگی اثرمیگذارد. در شکل نسبتاً کلی، مصاحبه با جوانان میتواند نمایانگر انتهای طیفی از امکانها باشد: در اینجا، رکودْ شکلِ خاطرۀ ناب و انتزاعی، و بینهایت ذهنی و گزینشی، به خود میگیرد. مصاحبه با کریستوفر لش انتهای دیگر طیف است؛ زیرا برای او که در مقام صدای انتزاعیِ تاریخ حرفهای سخن میگوید، تعمیمدادن تجارب دردناک، با اعتمادبهنفس کامل و در گسترهای عظیم، از پیرامون صفحات میجوشد. بنابراین خاطرۀ ناب هست و همۀ کاستیهایش و تاریخ ناب و همۀ محدودیتهایش. تمام مصاحبههای دیگر در جایی میان این دو قرار میگیرند، و بنابراین نیازمند دقیقترین خوانش است.
برای این مقصود، سه پرسش پیشنهاد میکنم که میتواند به بررسی پیچیدگی مصاحبهها کمک کند. چه نوع افرادی صحبت میکنند؟ دربارۀ چه نوع چیزهایی حرف میزنند؟ چه نوع گزارههایی دربارۀ آن چیزها تولید میشود؟ انواع مختلف پاسخهای ممکن برای هر یک از این پرسشها میتواند چونان محوری برای ترسیم محدودۀ میان قطبها باشد؛ تا از این رو بر ترکیبات ممکنی که، در آن، مردم ابعاد تجربۀ گذشته و حال را با هم مرتبط و تلفیق میکنند، پی ببریم.
چه کسی صحبت میکند؟ بهطور شهودی، اکثریت ما ابتدائاً نسبت به طبقه یا منزلت اجتماعی گوینده حساس هستیم، بهویژه اگر علاقهمند به توانایی تاریخ شفاهی، بهعنوان کاری از پایین به بالا، باشیم. اما مهمتر شاید شیوهای باشد که گوینده بهلحاظ تاریخی، و در ارتباط با تجربۀ فراگیری که کتاب به آن میپردازد، عمل میکند. برخی از شخصیتهای کتابِ ترکل از زندگی خصوصی و ناشناخته صحبت میکنند، که در عمومیتشان، بیش از خاصبودگی[۴]شان، تاریخی هستند. اما دیگران «کنشگران» دقیقتری در میدانهای بهلحاظ تاریخی آشکار بودند، و بنابراین سوبژکتیویتۀ آنها دارای ابعاد عمومی و خودآگاهانۀ مهمی است. عموماً این طیفِ تجربه و سوبژکتیویتۀ خصوصی و عمومی موازی با طیف قدرت و موقعیت است، اما با استثنائاتی مهم: ثروتمندانی که در خلوت و راحتی بسیار زندگی میکردند؛ سازماندهندگان کارگران، کارگران و یک خطیبِ احیاگر[۵] استثنایی که تجربۀ کارگری آنها، تا حد زیادی، ریشه در جنبۀ عمومیای دارد که بسیار فراتر از ذهنیت خودشان است.
دربارۀ چه چیز صحبت شده است؟ پاسخها میتوانند، بهطرزی خام، براساس شیوهای طبقهبندی شوند که افراد با چیزهای بهواقع تجربهشده سر و کار دارند، برعکسِ چیزهایی که باواسطه ملاحظه شدهاند، یا فقط در کلیترین معنا تجربه شدهاند. آنچه این امر بر آن دلالت دارد، طیفی پیچیدهتر از خاصبودگی و عمومیت است؛ طیفی از گزارشهای مفصلِ حکایتوارِ مربوط به حوادث شخصی تا بحث انتزاعی از شرایط و تجربیات عمومی. در این چارچوب، مصاحبهها هیچ ارتباط صریح و روشنی با ماهیت اجتماعی گویندگان را به نمایش نمیگذارند، و برعکس. سیاستمداران قدرتمند، تقریباً همچون کارگرانِ بسیار کمسواد، گزارش حکایتوارِ فربهای را به دست میدهند تا آزادانه دربارۀ اینکه «یک چیز» در یک زمان «چگونه بود» تعمیمی ایجاد کنند. مصاحبه با دو روانپزشک به شکلی متفاوت نشان میدهد که این دلمشغولی به چه معناست. یکی از آنها به گذشته رجوع میکند و به شرح اقدامات و مسائل و فعالیت حرفهای و دیدگاه شخصی خود میپردازد. دیگری الگوهای روانی را، که در مواجهه با بیمارانش پیدا کرده، طرح میکند و به اهمیت آنها عمومیت میبخشید. هر دو مصاحبه بینشهایی دربارۀ انسانها و رکود به دست میدهد، اما نمونههای بسیار متفاوتی از «مدرک»ی هستند که تاریخ شفاهی میتواند تولید کند، و لازم است به شیوههای مختلفی فهم و توصیف و تنظیم شوند.
مهدی خلیلی و محمد جمشیدی
[۱]. more history
[۲]. no history
[۳]. ‘more’ or ‘no’ history
[۴]. particularity
[۵]. revivalist
ثبت ديدگاه