مدتی بود که موسسه تاریخ شفاهی رَوایت به دنبال سوژه‎‌‌‎‌‌‌های پیشرفت برای ثبت رخدادهای آن می‌گشت. پیشرفت در زمینه‌های مختلف، اعم از مسائل فرهنگی، اجتماعی، علمی، مذهبی و … . چون در شرایط کنونی جامعه نیاز است، اقشار مختلف جامعه بدانند که ما توانسته‌ایم و باز هم می‌توانیم. بدانیم که شاید پیشرفت دیده نمی‌شود ولی وجود دارد. بدانیم که درست است کارِ نکرده زیاد است ولی کار هم زیاد شده است. در همین مراحل سوژه‌یابی بودیم که پیشنهاد یک طرح به موسسه داده شد. بعد از بررسی‌های اولیه تصمیم بر این شد که خاطرات یکسری افراد، که در اوایل انقلاب اسلامی در زمینۀ بهداشت و درمان، جهادگونه فعالیت داشتند و کمک بسزایی به پیشرفت بهداشت و درمان کشور کرده بودند، جمع‌آوری بشود. یکسری افراد گمنام که در مجامع بین‌المللی برای کشور نام‌آوری کرده‌ بودند. کسانی که با دست خالی و انگیزۀ فراوان برای پیشرفت کشور هم‌قسم شده بودند.
پس از جمع‌آوری اطلاعات مقرر شد که برای این موضوع ابتدا از آقای دکتر سید محمدامین طالب‌شهرستانی شروع کنیم که مسئولیت‌های گوناگونی در وزارت بهداری داشتند. از قبل، تعریف فعالیت‌های ایشان و زحماتی که کشیده بودند را شنیده بودیم، ولی عمق جریان را مطلع نبودیم. ابتدا تصوری که از این پروژه داشتم و بدان جهت خدمت آقای شهرستانی رفته بودم این بود که قرار است تاریخ شفاهی پیشرفت در زمینۀ تجهیزات پزشکی را کار کنیم، ولی بعد از چند جلسه به این نتیجه رسیدیم که آقای شهرستانی به‌خاطر حافظۀ قوی که دارد و از آن مهم‌تر به‌خاطر کارهایی که در دوران مسئولیت انجام داده، فی‌نفسه می‌تواند یک سوژۀ تاریخ شفاهی باشد. روزی که داشتم احکام مسئولیتی و تقدیرنامه‌های ایشان را تَوَرق می‌کردم متوجه شده بودم که ایشان چقدر پرتلاش بوده ولی در حین مصاحبه بیشتر آن‌ها را حس کردم. احکامی که یکی پس از دیگری در فاصلۀ چند روز یا چند ماه ابلاغ می‌شد و بار مسئولیت را بیش از پیش می‌کرد. کارهای ایشان و همکارانشان توانسته بود کمک شایانی به بهداشت و درمان کشور در دهۀ شصت کند.

تصویر کتاب نماینده تام الاختیار

تصویر کتاب نمایندۀ تام‌الاختیار به روایت دکتر سید محمدامین طالب‌شهرستانی

دههٔ شصت بود و کشور درگیر جنگ تحمیلی. بدنه و متخصصان بهداشت و درمان کشور، ‌علاوه‌بر چالش‌های بهداشت و سلامت دهۀ پنجاه، باید با چالش‌های برخاسته از یک جنگ تمام‌عیار دست و پنجه نرم کنند. به‌تازگی انقلاب شده و بدنهٔ وزارتخانه‌ از نیروهای متخصص تهی است. کشور با شروع تحریم‌ها در حوزه‌های مختلف مواجه می‌شود. درصد قابل‌توجهی از تجهیزات‌ بیمارستانی، وارداتی بوده‌اند و به‌دلیل خروج یک‌بارۀ مستشاران و متخصصان خارجی، توان ساخت و تعمیر این دستگاه‌ها نیست و حتی بدتر از آن، بعضاً علم بهره‌وری از این دستگاه‌ها هم وجود ندارد. دههٔ شصت است؛ نیروی متخصص کم است و هندی‌ها و پاکستانی‌ها به طبابت ملت ایران نشسته‌اند. در این میان است که جوانان انقلابی و برخاسته از مکتب امام(ره) به ‌پا می‌خیزند تا درد جامعه را دوا کنند. یکی از این‌ها جوان ۲۳ساله‌ای بود که وارد عرصهٔ کار جهادی می‌شود. یک مدیر جهادی و پرکار و دل‌سوز؛ به‌طوری که در بازه‌ای از دوران مسئولیتش، ۱۷ ساعت در شبانه‌روز کار می‌کند. همین روحیات باعث می‌شود از زمانی که سرباز وزارتخانه بوده تا زمانی که معاونت‌های مختلف را در وزارتخانه تجربه می‌کند، مسئولیت‌های گوناگونی بر دوشش گذاشته شود؛ از مسئول طرح و برنامهٔ جهاد ادارات گرفته تا معاونت عمران و معاونت پشتیبانی؛ از نمایندهٔ تام‌الإختیار بودن در زمانی که هنوز رسماً وارد وزارتخانه نشده نبوده تا قائم‌مقامی وزیر در زمینه‌های مختلف.