ما یک کنگره به‌نام موعود برگزار کردیم که برنامۀ خوب و پرمخاطبی بود. دربارۀ مهدویت بود. چالش‌های جالبی هم در آن ایجاد شد. دو‌سه دوره برگزار شد که اولین دوره‌اش را، زمانی که مسئول واحد خواهران بودم، خودم شروع کردم. یک سال هم آیت‌الله مصباح را دعوت کردیم که آن هم خودش ماجراهای جالبی داشت. موبایل که هیچ‌کس نداشت. بسیج دانشکده هم تلفن نداشت. برای هماهنگی مجبور می‌شدیم برویم توی صفِ تلفن عمومی مسجد دانشگاه زنگ بزنیم و استاد دعوت کنیم. من حضور آقای مصباح را از طریق مسئول خواهران نهاد رهبری پیگیری کردم. ایشان من را وصل کرد به آقای دکتر محمدی. دکتر محمدی داماد آقای محمدی عراقی (مسئول نهاد) می‌شد و آقای محمدی عراقی داماد آقای مصباح.
با آقای دکتر محمدی صحبت کردم و، بعد از کلی پیگیری، شماره آقای غرویان و نبویان را گرفتم. یک دور خانۀ شاگردان آقای مصباح رفتم، تا اینکه آن‌ها قبول کردند و گفتند: «خودمان حاج‌آقا را می‌آوریم».

ما سالن علامه امینی را برای برنامه گرفته بودیم. مسئولان دانشگاه که متوجه شدند آقای مصباح می‌آید، بهانه آوردند و سالن را کنسل کردند. دو روز قبل از برنامه گفتند: «مشکلی پیش آمده و سالن را به شما نمی‌دهیم!». ما اطلاعیه‌ها را هم زده بودیم. باز پیگیری کردیم و مسئول بسیج دانشکدۀ ادبیات با مسئولان دانشکدۀ خودشان هماهنگ کرد و آخرش سالن فردوسی دانشکدۀ ادبیات را گرفتیم.
آنجا فضا جوری شده بود که بچه‌های انجمن اسلامی به من گفتند: «خانم موسوی! اگر آقای مصباح بیاید و تنشی ایجاد شود، مسئولیتش با شماست». گفتم: «باشد. شما شلوغ نکنید، بقیه‌اش با ما». از آن طرف هم آقای دکتر محمدی گفت: «اگر حاج‌آقا را بیاورم و سالن پر نباشد، برمی‌گردانمش». آن زمان، با آقای حسین زمان که خواننده بود و یک شعر داشت راجع به حضرت مهدی، پیگیری و هماهنگ کردیم که بیاید. بعد که فهمید آقای مصباح می‌خواهد بیاید، کنسل کرد. فکر کنم یک روز قبل از برنامه یا همان روزِ برنامه کنسل کرد! کلی استرس داشتیم، ولی خدا را شکر برنامۀ خوبی برگزار شد.

 

سیده‌مریم موسوی
ورودی ۱۳۷۷ دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران