هرچه اسناد قضایی را بیشتر میخوانیم، میفهمیم که چگونه دادستان منطقه بهتدریج روایت پلیس را، که در گزارشهای اولیۀ روزنامهها شرح داده شد، درونی کرد. نخستین گزینشِ شاهدها چندان بیطرف نبود: پلیس، کارمندان دفتری (که در آن زمان اغلب غیراتحادیهای بودند)، کارمندان دولتی که از پنجرههای اداره به صحنۀ درگیری مینگریستند. در تاریخ ۲۳ مارس، یعنی کمتر از یک هفته، مسئولیت کارگران در درگیری نخست و نیز برخورد مسالمتآمیز پلیس به روایت دادستان از واقعه ضمیمه شد. درحالیکه افسر پتسولانو[۱] موفق شد بخشی از جمعیت را متفرق کند، دادستان منطقه نوشت: «برخی عناصر آشوبگر که چوب و چماقهایی را پنهان کرده بودند، و تا پیش از این خود را محدود به توهینکردن نموده بودند، … سعی کردند که حلقۀ جیپها را بشکنند(۶) و یکی از ماشینها را بلند کردند تا واژگون کنند. راننده سعی کرد با حرکت سریع به عقب و جلو سعی در فرار کردن داشت.» اما یکی از تظاهرکنندگان «با یک تابلو حلبی به راننده ضربۀ شدیدی زد»؛ کلاهخود از سر یکی از پلیسها افتاده بود؛ و بسیاری بهوسیلۀ چوب و چماق مجروح شدند. دستور افسر مبنی بر متفرقشدن با پرتاب بیشتر سنگها و بطریها پاسخ داده شد. یکی از اشیای پرتابشده مایع اشتعالزا بود که خوشبختانه آتش نگرفت، اما ماهیتش از طریق متصاعدشدن بخار آن مشخص شد.» سرانجام، «برخی صداهای شدیدی که درنتیجۀ پرتاب بطریهای مقابل در کارخانۀ فولاد و از پنجرۀ پلههای ساختمان ۲۰۶ پژواک میکرد؛ ساختمانی که پر از تظاهرکنندگان بود و دیده میشد که از آن دود بیرون میآمد. فقط یکی از جیپهای پلیس با شلیک گلوله و پرتاب چند گاز اشکآور به این اقدام پاسخ دادند تا جمعیت را بترسانند. در نتیجه، خیابان از تظاهرکنندگان خالی شد.»
دادگاه شروع به اقامۀ دعوی علیه افرادی ناشناخته، به جرم قتل، کرد و اعضای کمیتۀ کارخانه را به برگزاری تظاهرات بدون مجوز متهم کرد (اتهامی که بعداً از آن تبرئه شدند). من بهجای آنکه دادرسی را مفصل پی بگیرم، دو مسئلۀ مناقشهانگیز را بهاختصار شرح خواهم داد: اینکه چه کسی شلیک کرد و اینکه آیا کارگران بهشکل رژهوار راهپیمایی کردند یا نه.
دربارۀ مسئلۀ نخست، دادخواهی مملو از گفتههای مأموران پلیس و رهگذرانی است، با جزئیات فراوان، که شاهد شلیک گلوله از پنجرۀ ساختمان ۲۰۶، پرتاب بطریهای مقابل درِ کارخانه و شلیک از سالن غذاخوری بودند. برخی دیگر اظهار کردند کارگرانی را دیدند که چوبدستی و شیشهشکسته و غلاف حمل میکردند (بعداً این ابزار در درون کارخانه پیدا شدند). از سوی کارگران، مفصلترین توصیف از تقصیر پلیس متعلق به اظهارات رائول کروستلّا است که بهطرزی وخیم در درگیری مجروح شد:
من از ناحیۀ کمر ضربه خوردم. توانستم بچرخم و مردان و پلیسهایی را ببینم که بهسمت من شلیک میکنند. نمیدانم چه کسی به من شلیک کرد. با اطمینان کامل میتوانم بگویم که ضارب یکی از پلیسها بود. پلیس را نمیشد شناسایی کرد، چون کلاهخود و عینک ضد گاز اشکآور داشتند. کامیونی که از آنجا شلیک میشد حدود بیست متر دورتر از من بود… . هیچکس به من نگفت که تظاهرات بدون مجوز است. پلیس بدون هیچ هشداری شروع به تعقیب و گریز کرد.
خواه اینکه اقدام کارگرانْ راهپیمایی بود یا فقط خروج دستهجمعی از کارخانه، پلیس اصرار داشت که کارگران تابلوهایی حلبی با خود حمل میکردند (که از قرار معلوم بعداً بهعنوان چماق از آنها استفاده کردند)؛ آنها همچنین شاهدانی که آگهیهای راهپیمایی را دریافت کردند، به دادگاه نشان دادند. گرچه شاید تابلوها بهمنظور استفاده در تجمع مجاز تدارک دیده شده بود، تردید کمی هست که کارگران، در حقیقت، قصد راهپیمایی از کارخانه تا تئاتر مرکز شهر داشتند.
برونو زنونی، یکی از سران حزب، مقامات اتحادیه را بهعلت نداشتن «موضع روشن» دربارۀ این مسئله در دادگاه به نقد کشید و گفت: «بله، ما اعتصاب کردیم، و تظاهرات در جریان بود؛ ما [حزب کمونیست] این تظاهرات را سازماندهی کردیم.» (او گفت: «رفقایی که در دادگاه شهادت دادند، ترسیدهاند. این یک واقعیت است. میتوانید این را در اسناد دادگاه و شیوهای که آنها پاسخ دادند، ببینید»). با توجه به شرایط سیاسی، این رفتاری قابلفهم بود، و به هدف آنها که تبرئهشدن بود، کمک میکرد.(۷)
محمد جمشیدی
[۱] Pezzolano
ثبت ديدگاه