درنتیجه، با وجود اینکه گسترۀ تاریخ وسیعتر شده است، تمرکز سیاسی و دولتیِ نخستین باقی مانده است. جایی که مردم عادی به تاریخ راه داده شدهاند، عموماً بهعنوان جمعیتی آماریای بودهاند که از برخی تحقیقات نخستین دولتی بیرون آمده است. بدینسان تاریخ اقتصادی از سه دسته منابع ساخته شده است: الف) مجموعه نرخهای دستمزد، ارزشها و بیکاری؛ ب) مداخلات سیاسی ملی و بینالمللی در اقتصاد و اطلاعاتی که از آنها برمیآید؛ و ج) مطالعات تجارتها و صنعتهای خاص. اینها برای ثبت کسبوکارهای فردی به کارخانههای موفقتر و بزرگتری متکی هستند. همچنین، از دیرباز، تاریخ کارگران، از یک سو متشکل از مطالعاتی بوده که روابط میان طبقات کارگر و دولت، بهطور اعم، را بررسی میکرده و از سوی دیگر، متشکل از گزارشهای خاص اما ضرورتاً نهادیِ اتحادیههای صنفی و سازمانهای سیاسی طبقۀ کارگر بوده است؛ و ناگزیر این سازمانهای بزرگتر و موفقتر هستند که اسناد و حکمها را برای تاریخ خود برجای میگذارند. تاریخ اجتماعی هنوز دلمشغول توسعههای دولتی و قانونی نظیر سربرآوردن دولت رفاه است؛ یا دادههای انباشتهشدهای نظیر میزان جمعیت، نرخ تولد، سن ازدواج، ساختار خانوار و خانواده. علاوه بر این، در میان تخصصگراییهای تاریخی اخیر، جمعیتشناسی تقریباً بهطور انحصاری دلمشغول جمعیتها بوده است؛ تاریخ خانواده، باوجود برخی تلاشهای بلندپروازانه اما نسنجیده، برای رسیدن به تاریخ عواطف و احساسات، گرایش به دنبالکردن خطوط تاریخ اجتماعی مرسوم داشته است. درحالیکه دستکم، تا همین اواخر، تاریخ زنان تا حد قابلملاحظهای بر مبارزۀ سیاسی برای برابری مدنی و، بیشتر از همه، رأیدادن متمرکز بوده است.
البته استثناهای قابلتوجهی در هر یک از این حوزهها وجود دارد که نشان میدهد رویکردهای متفاوت ممکن هستند، حتی با همین منابع موجود. مضاف بر این، مقدار چشمگیری اطلاعات شخصی و روزمرۀ بهرهبردارینشده، حتی در اسناد اداری (مانند اسناد دادگاه) در دست است، که میتوانند با شیوههای جدید استفاده شوند. الگوی مرسوم تاریخنویسی، آشکارا، اولویتهای اکثریت این حرفه را، در عصر بروکراسی، عصر قدرت دولت، و عصر علم و آمار انعکاس میدهد. با این وصف، این درست است که نوشتن هر گونۀ دیگری از تاریخ، از منابع اسنادی، همچنان وظیفهای دشوار و نیازمند نبوغی خاص است. این نشاندهندۀ جایگاه کتابهای تکوین طبقۀ کارگر در انگلستان[۱](۱۹۶۳)، اثر پالمر تامپسون و نخستین جنبش شاپ استواردز[۲] (۱۹۷۳)، اثر جیمز هینتون، است. هر کدام از این دو متکی بر گسترۀ وسیعی از گزارشهاست که از طریق خبرچینهای حکومت، و بهترتیب در ابتدای قرن نوزدهم و جنگ جهانی اول، به دست آمده است. هنگامی که مورخان سوسیالیست محدود میشوند که با اسناد جاسوسان حکومت تاریخ بنویسند، قیدهایی که به آنها تحمیل میشود، بسیار زیاد هستند. افسوس که نمیتوانیم با سنگ قبرها مصاحبه کنیم، اما دستکم برای دورۀ جنگ جهانی اول و اواخر قرن نوزدهم، استفاده از تاریخ شفاهی در دم منبعی متنوع و غنی برای مورخان خلاق فراهم میکند.
در عامترین معنا، همینکه تجربۀ زیستۀ همهجور آدمی بهعنوان مواد خام به کار رود، جنبۀ جدیدی به تاریخ داده میشود. تاریخ شفاهی، از لحاظ کاراکتر، منبعی بسیار شبیه به اتوبیوگرافی فراهم میآورد، اما گسترهاش بسیار وسیعتر است. اکثریت غالب اتوبیوگرافیهای منتشرشده متعلق به گروه محدودی از رهبران فکری و اجتماعی و سیاسی است. حتی وقتی که مورخی خوششانس یک اتوبیوگرافی از مکان یا زمان یا گروه اجتماعی خاص (که بدان نیازمند است) را بیابد، ممکن است که آن اتوبیوگرافی توجه کمی به موضوع مدنظر داشته باشد، یا اصلاً توجهی نداشته باشد. در مقابل، مورخان شفاهی ممکن است دقیقاً آنها را برای مصاحبه انتخاب کنند و هر چیزی را از آنان بپرسند. همچنین مصاحبه روشهایی برای کشف اسناد مکتوب و عکسها فراهم خواهد کرد که در غیر این صورت دنبال نمیشدند. از این پس، مجلدات کاتالوگهای قدیمی محدودههای جهان محقق نیست. مورخان شفاهی اکنون میتوانند بهگونهای بیندیشند که گویی خودشان ناشر هستند: تصور میکنند که چه اسنادی نیاز است، و به دنبال آن میروند تا به دستش آورند.
احتمالاً تأثیر حیاتی این رویکرد جدید، برای اکثر گونههای موجودِ تاریخ، این بوده که به مدارک اجازه میدهد از مسیری تازهای ارائه شوند. مورخِ سیاستهای طبقۀ کارگر میتواند بیانیههای حکومت یا ستاد اتحادیههای صنفی را با صدای رستهها و دستهها (هم بیعلاقهها و هم مبارزین) کنار هم بگذارد. بیتردید این باید برای بازسازی واقعیتر گذشته به کار رود. واقعیت پیچیده و چندبعدی است؛ و این از محسنات اولیۀ تاریخ شفاهی است که، در وسعتی بزرگتر از اکثر منابع، اجازه میدهد چندگانگیِ اصیل دیدگاهها بازآفرینی شوند.اما این امتیاز فقط برای نوشتن تاریخ اهمیت ندارد. بیشتر مورخان داوریهای صریح و ضمنی میکنند، چراکه هدف اجتماعی تاریخ مستلزم فهم گذشته است؛ فهمی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم به زمان حال وابسته است. مورخان حرفهای اخیر پیام اجتماعیشان کمتر از مکالی[۳] و مارکس علنی است، چراکه استانداردهای پژوهشی با سوگیریِ عیان در تضاد است. اما پیام اجتماعی همواره حاضر بوده است، هرچند غیرصریح. برای یک مورخ بسیار آسان است که بیشترِ توجه و نقلقولهایش را معطوف به رهبرانی کند که میپسندد، بدون آنکه نظری مستقیم بدهد. ازآنجاییکه ماهیت اکثر اسناد موجود، منعکسکردن دیدگاه متصدیان است، جای تعجب نیست که معمولاً داوری تاریخ بر خرد این قدرتها متمایل بوده است.
برعکس، تاریخ شفاهی بسیاری از دادرسیهای منصفانه را ممکن میکند: شواهد میتوانند از طبقات پایین فراخوانده شوند، طبقات بیامتیاز و مغلوبان. تاریخ شفاهی بازسازیِ منصفانهتر و واقعیتری از گذشته به دست میدهد و چالشی برای شرحهای رسمی است. بدین طریق، تاریخ شفاهی پیامدهایی رادیکال برای پیام اجتماعی تاریخ، بهمثابۀ یک کل، دارد.
محمد جمشیدی
[۱] The Making of the English Working Class
[۲] The First Shop Steward’s Movement
[۳]. توماس بابینگتون مکالی (۱۸۰۰-۱۸۵۹) مورخ و سیاستمدار حزب ویگ بود. کتاب تاریخ انگلستان او از نمونههای برجستۀ تاریخنگاری بریتانیایی است که همواره مورد تمجید بوده است.
ثبت ديدگاه