مسائل نظری و روششناختی در تاریخ شفاهی
رونالد گریل
رونالد گریل مدیر مؤسسۀ تحقیقاتی تاریخ شفاهی در دانشگاه کلمبیا است.
این متن از کتاب پاکتهای صدا: هنر تاریخ شفاهی، شیکاگو، انتشارات پرزیدنت، سال ۱۹۸۵، صفحات ۱۲۷ تا ۱۵۴ و با اجازۀ گروه انتشاراتی گرین وود[۱] استخراج شده است.
در طول ده سال اخیر، گردآوری گفتههای شفاهی[۲] بهمثابۀ تکنیک کمکی مطالعۀ تاریخی بهسرعت گسترش یافته است. با ارجاع به تعداد افرادی که مصاحبه میگیرند و تعداد پروژههایی که پا گرفتهاند، رشد آنچه بهشکلی فراخ «تاریخ شفاهی» نامیده میشود، پیوسته درحال تشدید است(۱). همچنین اگر گزارش کمیسیون انجمن هیستوریکال امریکن (AHA) دربارۀ وضع ای.اچ.ای و پیشنهادهایش را بهعنوان مثالی از نظر حرفهای درنظر بگیریم، [تاریخ شفاهی] آوازه نیز پیدا کرده است(۲). علیرغم این رشد و این گواه که مورخان بیشازپیش در کارشان از مصاحبههای تاریخ شفاهی استفاده میکنند، کمتر بحثی جدی دربارۀ تاریخ شفاهی، توسط آنان، شکل گرفته است. گرایش غالب در اشتیاق به چاپ عمومی بوده و عمیقاً نسبت به گفتوگوی خصوصی شکاک (بدگمان) بودهاند. هیچیک از نگرشها سرراست به مسائلی، که از طریق بهکاربردن مصاحبههای شفاهی برای اهداف تاریخی سربرمیآورد، نپرداختهاند.
نمونههای اشتیاق مورخان به تاریخ شفاهی فراوان است. سرمشق این واکنش، دوران سخت[۳]، اثر استادز ترکل[۴] و زیستنامۀ هیویی لانگ[۵]، اثر تی هری ویلیامز[۶] است(۳). این آثار علیرغم تمجیدهایی که شده بودند، از فقدان چشمانداز[۷] نیز رنج میبرند. از همین جهت، مایکل فریش[۸] در بررسی اندیشمندانۀ خودش از دوران سخت میگوید من دریافتم که تاریخ شفاهی دارای اهمیتی مبرهن[۹] و جذبهای است که برای مردم سخت است آن را جدی بگیرند. منظور فریش این است که:
آنان که علاقهمند به تاریخ، فرهنگ و سیاستاند، بسیار شهودی به کارهای متأخر تاریخ شفاهی پاسخ دادهاند و از درنگکردن و فکر کردن دربارۀ اینکه «آن چیست که –در سطوحی فراتر از آنچه بدیهی است- دنبالکردنِ تاریخ شفاهی را بسیار ارزشمند میکند» خودداری کردند(۴).
با وجود چنین پذیرش غیرانتقادیِ نتایجِ استفاده از گفتههای شفاهی، نشانههایی از شکگرایی، تردید و بیاعتمادی نسبت به تاریخ شفاهی در میان مورخان حرفهای -کسانی که به نوشتن و تدریس تاریخ میپردازند- دیده میشود. آشکارشدن گهگدار این تردیدها در بیانات ما، و سازمان و جلسات کاری ما، متداول شده است. دپارتمانهای کمی هستند که در مصاحبۀ شفاهی یا تاریخ شفاهی هم درس میدهند و هم کار میدانی میکنند. دپارتمانهای کمی هستند که هم خواهان مسئولیتهای مالی طرحهای تاریخ شفاهی باشند و هم خواهان مسئولیت فکری آن. نمونۀ بارز آن، این حقیقت است که درحالیکه گردآوری و ویرایش مصاحبههای پیادهشده و مکاتبات شخصی بهمدت طولانی وظیفهای مشروع، هم برای داوطلبان دکتری و هم برای پژوهشگران رسمی محسوب میشد، هیچ دپارتمان تاریخی را نمیشناسم که درجۀ دکتری را در ازای ارائۀ مجموعهای از تاریخ شفاهیهای سرتاسر مستند و خوباجراشده به یکی از دانشجویانش اعطا کند، و کماند مورخانی که برای انتشار بادقت مصاحبههای ویراسته، چنانکه در دیگر رشتهها معمول است، تشویق گستردهای را دریافت کنند. جان کلام، آنچه حرفهایها میگویند این است که تاریخ شفاهی حرفۀ[۱۰] ارجمندِ تاریخ نیست.
این نگرش نه تازه است و نه منحصربهفرد. در یک دورۀ کاهش فرصتهای شغلی، مورخان دیدگاهی بسیار محدود از قلمرو حرفهایشان اتخاذ کردند. اگر الهامبخشی «هَد کلیو» کافی بود، ما اکنون یک رشتۀ علمیِ اجتماعی داشتیم که نام آن تاریخ بود. نام آن تاریخ است(۵). اما این درست نبود. مورخان به سلسلۀ کتابداران، بایگانها و کتابشناسان اجازه دادهاند که در غیاب دیگران سبقت بگیرند. این [سلسله] با تاریخ شفاهی از هم گسست. از طریق این حرفه، مورخان شفاهی -در اکثر موارد- برای حمایت و امرار معاش بهسمت کتابداران و بایگانها چرخش کردند. آنها، بهنوبۀ خود، بسیار غریبنوازتر شدند؛ البته بدگمانیهای اکثر مورخانی که، با بهترین نیتها در جهان، نمیتوانستند کتابداران و بایگانها را بهعنوان آغازکنندگان تحقیقی جدی تصور کنند، تقویت شد.
برخی مورخان حرفهای، دربارۀ اینکه تاریخ شفاهی گاهوبیگاه کار سطحی انجام میدهد، تردید میکنند، مشروط بر آنکه از مورخان درخواست شود تا چنین کارهایی را ارزیابی کنند؛ همانند مصاحبۀ مورخانی که توسط استاد گِرِتی[۱۱] و کانتور[۱۲] انجام شده است. اما این انتقادها معمولاً بسیار متشخصانه است و بهندرت از محدودیتهای روششناسانۀ تاریخ شفاهی پرسش میکند، حتی جایی که از آن انتظار میرفت. استاد کانتور و گرتی، در مصاحبههایشان توجه کمی را به تکنیکهای مصاحبه، که توسط دیگر رشتهها همچون انسانشناسی، جامعهشناسی، فولکلور پدید آمده، و یا حتی به روابط صنعتی نشان دادهاند. آنها و دیگران سوالاتی ناآماده[۱۳] و بد صورتبندیشده را با ترتیب شگفتانگیز میپرسند. فیالمثل دربارۀ هارد تایمز، فرد میتواند تکنیکهای ویرایشِ مورد استفادۀ ترکل، سؤالهای مرموز و ماهیت خاطرههای تاریخیِ خبررسان[۱۴]هایش را مورد پرسش قرار بدهد. آنگونه که خود ترکل میگوید، اثر او تاریخ نیست اما خاطره هست، و او بهدنبال واقعیت نیست بلکه بهدنبال حقیقت پشتِ واقعیت است. چنین تمایزی، مسائل نظریهای جدیای را پدید میآورد که (عمدتاً) توسط مورخان حرفهای مورد ملاحظه قرار نگرفته است. همچنین پرسشهای زیادی دربارۀ آثاری چون اثر استاد ویلیامز بالا خواهد گرفت. این اثر بر مستندات بسیار زیادی تکیه کرده، که برای محققانی با قرائتهای دیگر، که در سالهای آتی میآیند، در دسترس نخواهد بود.
برای رعایت انصاف باید بگوییم که یک علاقۀ جدی به این مسائل در میان مورخان اندکی درحال برآمدن است. ویلیام کاتلر از دانشگاه تمپل بهطور مشروح به مورخان شفاهی هشدار داده است که خاطره میتواند هردمبیلی باشد و برخی پیشفرضهای بنیادیمان دربارۀ تأثیر فرهنگی و دیگر تأثیرات بر اعتبار گفتههای شفاهی را به پرسش میکشد(۸). چارلز موریسی[۱۵]، گولد کلمن[۱۶] و سائول بنیسون[۱۷] تأکید کردهاند که تاریخ شفاهی محتاج استانداردهای پژوهشی است و پرسشهای جدی دیگری در باب روششناسی مطرح کردهاند(۹).
علیرغم این هشدارها و تأییدات عمومیای، تاریخ شفاهی نزد بخش عظیمی محکوم است. گرشون لگمن[۱۸] در نقد فولکور میگوید که «ولگشتنی است بیپایان با فرمهایی بیمعنا و غافل از معنای گفتههایی که مردم نقل کردهاند»(۱۰). کیفیت مصاحبههای تاریخ شفاهی بهطور گستردهای متفاوت است، همانطور که بررسی اجمالی مواد در دسترسِ دفتر تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا این را نشان میدهد (اگرچه این نقدِ تندوتیز باید با این تذکر تعدیل شود که دانشگاه کلمبیا یکی از معدود پروژههایی است که مصاحبههایش را بهشکل وسیعی در دسترس قرار میدهد). مورخان شفاهی اندکی وجو دارند که اثر خود را در معرض نقد عمومی میگذارند. بسیاری از مصاحبهگران بد آموزش داده شدهاند و بسیاری میخواهند استانداردهای سودمندی ژورنالیستی را در دستورکار قرار دهند. در بسیاری از پروژهها، وقت بسیار کمی به پژوهش ضروریای، که برای آمادگی قبل از مصاحبه لازم است، اختصاص مییابد. مورخان شفاهی همچنان متمایل به تولیدکردن هستند و در طلب آنند که چگونه این کار، بدون گذراندن ماههای مشقتبار در شخمزدن منابع نوشتاری مرتبط، ممکن است. بدتر از آن، حامیان اغلب آنان را به این نگرش و عملکرد ترغیب میکنند. جاهای بسیاری برای نظرورزی[۱۹]دربارۀ محصولات چنین فعالیتهایی وجود دارد.
در این موقعیت، مورخان حرفهای، در جهت نقد سازنده، چیز بسیار کمی برای عرضهکردن داشتهاند. هشت سال پیش، دونالد سوین[۲۰] نوشت: « نیاز است که … مورخان کنشورز[۲۱] به مسائل تاریخ شفاهی توجه بیشتری نشان دهند»(۱۱). تعداد کمی به این نیاز پاسخ دادند. همانطور که قبلتر گفته شد، مورخان، هنگامی که با کارهای عمدهای سر و کار دارند که تکنیک تاریخ شفاهی را به کار میگیرند، پرسشهای تاریخنگاریِ بجایی را در آن باره به پیش نمیکشند. در بسیاری موارد، آنها صرفاً مسئولیتهایشان را بهسمت دیگران چرخاندهاند و امیدِ بهترین را دارند؛ و هنگامی که نقد یا توضیحی را عرضه میکنند، اظهاراتشان معمولاً از طریق مقالهای نزدیکبینانه[۲۲] یا کتابی کورکورانه[۲۳] اعلام میکنند، با تعریفهایی نابسنده از استانداردهای قضاوتهایشان و با خصومت و بیمیلی نسبت به فهم دیگر رشتههای علوم اجتماعی(۱۲).
ادامه دارد…
محمد جمشیدی
[۱]. Greenwood Publishing Group
[۲].
[۳]. Hard Times
[۴]. Studs Terkel
[۵]. Huey Long
[۶].T.Harry Williams
[۷]. perspective
[۸]. Michael Frisch
[۹]. self-evident
[۱۰]. practice
[۱۱]. Garraty
[۱۲]. Cantor
[۱۳]. ill prepared
[۱۴]. informants
[۱۵]. Charles Morrissey
[۱۶]. Gould Colman
[۱۷]. Saul Benison
[۱۸]. Gershon Legman
[۱۹]. speculation
[۲۰]. Donald Swain
[۲۱]. practicing historians
[۲۲]. myopic
[۲۳].fetishism
ثبت ديدگاه