ما برای کارهایی که انجام میدادیم هزینهای دریافت نمیکردیم، همگی کارها فی سبیلالله بود؛ اگر هم چیزی بهعنوان هدیه گرفته بودیم همگیاش هزینۀ نیازمندان میشد. گاهی خانوادۀ اموات پولی برای هدیه میدادند. اما من هیچگاه چیزی نگرفتم. دوستم میگفت بگیر؛ ما که میدهیم به نیازمندان برای اموات هم ثواب میشود؛ اما من نمیگرفتم. یک آقایی آنجا بود که مادرش را شسته بودیم؛ خیلی اصرار داشت که پولی را برای هدیه بگیرم. اول ماه قمری بود و ما پویش قربانی اول ماه را داشتیم؛ گفتم پس این پول را به نیت مادر شما میدهم برای قربانی اول ماه. بعد از مدتی این آقا آمد و اینبار هشت میلیون تومان به حساب من واریز کرد برای خرید جهیزیۀ عروس و گفت مادرم آمده بود به خوابم و گفت همان قربانی که برایش انجام دادید طبقی از نور شده برایش و دستگیرش شده در آن دنیا.
مریم زنجانی
جهادگر
غسال جهادی – مازندران
ثبت ديدگاه