«اگر روح یک انسان با خدا گره بخورد و اشکالاتی که در ذهنش نسبت به هستی دارد برطرف شود، بسیار بعید است که گرفتار گناه یا خطا شود و راهش را گم کند»
این جملات، برشی است از گفتههای «علی تمسکی» در فصل اول کتاب «روزهای دشوار مبارزه». فردی که علیرغم فراز و نشیبهایی که در زندانها و سپس در ساختار اداریِ بعد از انقلاب داشت، به دلیل بنیانهای اعتقادی درستی که در زمان کودکیاش شکل گرفته بود، راهش را گم نکرد.
«رزوهای دشوار مبارزه» کتابی است به تدوین محمدحسین مصحفی. این نویسنده، زندگی «علی تمسکی» را در شش بخش تدوین کرده، که در ادامۀ این مطلب، به تحلیل و بیان خلاصهای از آنها میپردازم.
نویسنده در بخش اول این کتاب، به دوران جوانی و تحصیل علی تمسکی در همدان پرداخته. همان دورانی که اعتقادات علی شکل میگیرد.
در فصل دوم به روایت ماجرای بازداشت علی بهدست پدیدۀ مخوف «کمیته مشترک ضد خرابکاری» میپردازد. روایت با توصیفاتی دقیق و جزئی از زبان علی بیان شده است. بیان این جزئیات ختم میشود به اینکه مخاطب را بهخوبی با حال و هوای فعالیتهای ساواک درگیر میکند.
در این فصل، حس و حال اعمال شدید نظام شاهنشاهی در کمیتۀ مشترک ضدخرابکاری طوری به مخاطب القا میشود که وقتی به ماجراهای زندان قصر و اوین در فصل سوم و چهارم میرسیم، احساس راحتی و آسودگی میکنیم.
روایتش بهگونهای است که هرچه به وقوع انقلاب نزدیکتر میشویم وضعیت بغرنج زندانها رو به آسودگی میرود؛ تا جایی که علی نقل میکند: وضعیتش در زندان اوین به مراتب بهتر از زندان قصر بوده.
علی تمسکی در دوران زندان علیرغم پایبندی به اصول مذهبیاش ارتباطش را با همه مبارزین، ارتباطی انسانی و غیردفعی بیان میکند. مبارزینی که ذیل تفکرهایی مختلف مبارزه میکردند و لزوماً خطشان با خط فکریاش یکی نبود. شاید همین موضوع است که باعث شده علی بتواند روایت صاحبان تفکرهای متفاوت از مبارزات علیه رژیم ستمشاهی را با تفکیک شخصیتشان بیان کند.
دو بخش پایانی کتاب که در سیر روایت مصادف است با آزادی علی از زندان، روایتی است از وقایع نزدیک به انقلاب و بعد از آن.
نکته ای در فصل پایانی وجود داشت که برای خود من دردناکتر از شکنجههای ساواک بود. علی تمسکی از نفوذ افراد ضد انقلاب در دستگاههای حکومتی جمهوری اسلامی و ظلمهایشان به افراد مخلص میگوید. ظلمهایی که حتی گریبان علی را هم گرفتند. او روایت میکند که چگونه فعالیتهای این افراد باعث کم شدن اعتبار انقلاب میشد.
یکی از ظلمهایی که از سوی نفوذیها به انقلاب تحمیل شد، بیتوجهی مسئولین به فرمان امام در رابطه با انحلال «گزینش» است. راوی بهشدت این اتفاق را تقبیح میکند و «گزینشهای مغرضانه» را یکی از عوامل اصلی ایجاد مشکلات در مسیر انقلاب میداند.
از نکات مثبت دیگر بخشهای پایانی کتاب، میتوان به بیان مسائل انقلاب از دید اهالی مناطق محرومی که از بحبوحۀ انقلاب دور بودهاند، اشاره کرد.
مهمترین بخش «روزهای دشوار مبارزه» به عقیدۀ من بیان تجربههای شکنجه و زندانرفتنهای این مبارز نستوه است. ممکن است نویسنده هم در این مورد با من همراه باشد؛ چراکه متن پشت جلد کتاب هم از این بخش گزینش شده.
از این نکات مثبت که بگذریم، نقدهایی را نیز بر کتاب وارد میدانم.
نقد اول: در خلال کتاب، نویسنده تحلیلهای راوی را از وقایع انقلاب در تهران در کنار تجربههای دیگر راوی بیان میکند؛ این در حالی است که راوی اکثر دوران مبارزاتیاش را در همدان گذرانده و تمرکزش بیشتر بر اتفاقات همدان بوده و بیشک اعتبار بیشتری دارند. در یک سطح آوردن هر دو بخش این روایت با هم نقطهای است برای چالش و رد اعتبار برخی تحلیلها.
نقد دوم: پاورقیهای طولانی کتاب موضوع دیگری است که میتواند خواننده را اذیت کند. بهعنوان مثال در فصلهای ابتدایی، سرگذشت اکثر شخصیتها در پاورقی بیان شده. اگر آوردن این بخشها لازم بود شاید اضافه کردن بخشی برای بیان سرگذشتها و توضیحات اینچنینی کارگشاتر میبود.
نقد سوم: برخی اشخاص و چهرههایی که سرگذشتشان در کتاب بیان شده، آنقدر مشهور هستند که خواننده برای شناختنشان نیازی به خواندن زندگینامهای در این سطح ندارد. یکی از این چهرهها، آیتالله هاشمی رفسنجانی است که بعید است خوانندۀ این کتاب در این سطحی که کتاب برای معرفیاش تلاش کرده، با ایشان بیگانه باشد.
نقد چهارم: نگارنده سعی کرده در نقل تاریخ بیطرف باشد؛ اما در بیان سرگذشت شخصیتهایی مثل شیخ حسن لاهوتی و آیتالله منتظری و هادی غفاری، از آنطرف نردبان افتاده است و اشاراتِ خیلی گذرا و کمی، به خارج شدن آنها از ریل قطار انقلاب کرده است؛ این در حالی است که هدف پاورقی، بیشتر روشنکردن ذهن خواننده نسبت به مسئله مطرح شده در کتاب است. بهتر بود نگارنده در این مسئله بیشتر دقت میکرد.
در پایان باید بگویم: اگر چه «روزهای دشوار مبارزه» نمیتواند شما را برای خواندنش پای کتاب میخکوب کند؛ ولی مطالعۀ کتاب حداقل بهخاطر روایتهای جذاب و منحصر بهفردش، از وضعیت زندانها و ساواک، خالی از لطف نیست.
مهدی تقوایی
ثبت ديدگاه