خاطره و واقعیت

والتر بنیامین گفت: «واقعۀ تجربه‌شده در هر سطحی محدودیت دارد و محصور در حوزه‌ای از تجربه است؛ اما واقعۀ یادآوری‌شده نامحدود است، به این دلیل که [واقعۀ یادآوری‌شده] فقط کلیدی است برای همۀ چیزهایی که قبل و بعد آن رخ داده است».(۱) در تاریخ ۱۷مارس۱۹۴۹، زمانی که کارگران از کارخانه خارج شدند تا در تجمعی علیه امضای پیمان آتلانتیک شمالی توسط حکومت ایتالیا حاضر شوند، لوئیجی تراستولی، کارگر ۲۱سالۀ فولاد در ترنی، شهری صنعتی در آمبریای ایتالیا، در درگیری با پلیس کشته شد. اعتصاب، هجوم و کشتن تراستولی کمتر از نیم ساعت طول کشید؛ اما از آن لحظه به بعد، خاطرۀ این رخداد کوتاه تأثیری سازنده بر هویت و فرهنگ داشته است.

این جستار دربارۀ شیوه‌ای است که این رویداد پر جزئیات شده، تغییر کرده و دوره‌ای طولانی (longue durée) در خاطره و فرهنگ تفسیر شده است، همان‌طور که توسط منابع شفاهی و ارتباط آن‌ها با اسناد مکتوب نشان داده شده است. آنچه مرگ لوئیجی تراستولی را مهم می‌کند، ماهیت تراژیک ذاتی آن نیست (ترنی وقایع دراماتیک‌تری را از سر گذرانده است، مثل حملات هوایی سال ۱۹۴۳-۱۹۴۴ که هزاران تن از شهروندان را به کام مرگ فرستاد و بیکاری‌های فراگیر کارگران فولاد در سال ۱۹۵۲-۱۹۵۳). اهمیت مرگ تراستولی در این واقعیت نهفته است که به بنیانی بدل شد که خاطرۀ جمعی و تخیل بر اساس آن قصه‌ها، نمادها، افسانه‌ها و بازسازی‌هایی تخیلی ساخت. رایج‌ترین و مهم‌ترین «خطا» (که به‌طرزی بسیار متداول از طریق خطای حافظۀ افراد توضیح داده شود) تغییردادن تاریخ و زمینۀ واقعۀ مذکور از تظاهرات ضدناتو در سال ۱۹۴۹ به مبارزات خیابانی است که در پی بیکاری دو هزار کارگر از کارخانۀ فولاد در اکتبر ۱۹۵۳ صورت گرفت.

هانس مگنِس انزس‌برگر[۱] می‌گوید: «تاریخ ابداعی است که واقعیتْ آن را به‌وسیلۀ مواد خام آماده کرده است. با این حال، تاریخ ابداعی دل‌بخواهی نیست، و جذبه‌ای که ایجاد می‌کند، ریشه در علائق گوینده دارد.»[۲](۲) به همین دلیل است که قصه‌های «اشتباه»[۳]، مانند بسیاری از روایت‌های مرگ تراستولی، بسیار ارزشمند است. این قصه‌ها به ما کمک می‌کنند تا علائق گویندگان و رؤیاها و خواست‌های نهفته در آن را بشناسیم. چنانکه یکی از کارگران فولاد، پس از سمیناری در سال ۱۹۷۹ که من در خلال آن روایت‌های «اشتباه» از مرگ تراستولی را به بحث گذاشتم، گفت، اگر کسی قصه‌ای متفاوت از آنچه اتفاق افتاد، بگوید «شاید به‌طرز ناخودآگاه چیزی را گفته باشد که تلاش می‌کرده آن را انجام دهد؛ شاید آرزویی داشته و کنش‌هایش بر اساس آن بوده است. گرچه این آرزو هرگز به واقعیتی تاریخی بدل نشده است. اما به‌طرز ناخودآگاه باید چیزهایی که در رفتارش نمود یافته است نشان‌دهندۀ قصد او برای رسیدن به هدفی باشد، و حال که هرگز نتوانسته به آن هدف نایل شود، از آن اسطوره می‌سازد؛ اما مطمئناً می‌داند که آنچه به ما می‌گوید، آرزویش بود.»

منابع شفاهی که در این جستار به کار رفته است، در واقعِ امر همواره به‌صورت تمام و کمال موثق نیستند. البته این مسئله بیش از آنکه نقطه‌ضعف باشد، نقطه‌قوت است: خطاها، ابداعات، و اسطوره‌ها ما را از میان و از فراسوی واقعیت‌ها عبور می‌دهد و به معناهای آن‌ها می‌رساند.

راهبردهای خاطرۀ رسمی

به‌منظور بررسی انحراف منابع شفاهی از وقایع (چنانکه گفته شد) با رئوس گزارش‌های روزنامه و اسناد دادگاه آغاز می‌کنم. روزنامۀ رمی ایل مساجرو[۴] (روزنامه‌ای محافظه‌کار)  واقعه را تحت عنوان «تجمعات، تظاهرات و درگیری با پلیس» به‌عنوان یکی از چندین اعتراضات ضد‌ناتویی گزارش کرده است که آن روز در سراسر کشور به وقوع پیوسته بود.

پس از آنکه پلیس سه مرد جوان را برای چسباندن پوسترهای غیرمجاز [ضد ناتو] در خیابان‌ها دستگیر کرد، کمیسیون‌های داخلی [کمیته‌های کارخانه] تجمعی را در پولیتِئاما [۵] [تئاتر شهر] ترتیب دادند. با اینکه می‌دانستند که هیچ راهپیمایی‌ای مجاز نیست، دست در دست هم دادند و رژه‌وار تا تئاتر حرکت کردند. وقتی پلیس ضدشورش سوار بر جیپ مقابل کارگران فولاد رسید، جیپ‌ها شصت متر دورتر از جمعیت مستقر شدند. دو افسر پیاده شدند و سعی کردند سردسته‌ها را مجاب کنند که به کارگران بگویند به‌صورت فردی تا تئاتر راه بروند. برخی مخالفت کردند و دیگر تظاهرکنندگان را به‌سمت تئاتر شهر راهبری می‌کردند، اما افسران همچنان تقلای بیهوده می‌کردند تا از درگیری جلوگیری کنند. پس از آن، وقتی زدوخورد بیشتر شد، افرادی که در جیپ بودند دستور یافتند که چند شلیک هوایی انجام دهند. در همین حین، صدای شلیک‌های دیگری نیز شنیده شد. احتمالاً از طرف تالار غذاخوری کارخانه و طبقۀ سوم ساختمان مجاور بود. مواد آتش‌زا در کنار جیپ افسران فرود می‌آمد، منفجر می‌شد و زبانه می‌کشید. در این هنگام، ماشین‌های پلیس شروع به دور زدن کردند و به‌سوی جمعیت رفتند. از آنجاکه مقاومت ادامه داشت، چند گاز اشک‌آور پرتاب و چند گلوله شلیک شد.

آخرین آمار درگیری نشان از کشته‌شدن یک فرد (تراستولیِ ۲۱ساله)، مجروح‌شدن ده تظاهرکننده و آسیب‌دیدن ده پلیس بر اثر پرتاب سنگ داشت. کالبدشکافی بدن تراستولی نشان خواهد داد که او توسط اسلحۀ پلیس کشته شد یا دیگران. بعدازظهر شهر آرام بود اما سردسته‌های شورای کارگری شهر نشستی فوری برگزار کردند و اعلام اعتصاب عمومی برای سه روز نمودند.(۳)

 

 

محمد جمشیدی


[۱] . Hans Magnus Enzensberger

[۲] “History,” says Hans Magnus Enzensberger, “is an invention which reality supplies with raw materials. It is not, however, an arbitrary invention, and the interest it arouses is rooted in the interests of the teller.”

[۳] wrong

[۴] daily Il Messaggero

[۵] Politeama