مثال حاضر دو نسل از کارگران را در بر میگیرد: اولی مربوط میشود به متولدین ۱۹۱۰ و دومی مربوط میشود به متولدین بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۵. این یک تمایز موقتی است که از ادبیات موجود در خصوص فاشیسم و نسلها گرفته شده است. گویندگان[۱] مرد حداقل برای دورهای از زندگی خود کارگر کارخانه بودهاند، این موضوع برای برخی از زنان نیز صادق است. برخی از این افراد خواهر، همسر و یا مادران کارگران بودند و برخی نیز به کارِ خانگی[۲] اشتغال داشتند. اکثر این افراد متولد تورین بودند و یا نیمۀ اول دهۀ ۱۹۳۰ به تورین مهاجرت کرده بودند. تعداد کمی از آنان نیز در شهرهای کوچک اطراف تورین زندگی و یا کار میکردند (مثل آستی[۳] و پینرولو[۴]). قصههای زندگی افراد در دو مرحله جمعآوری شدهاند: مرحلۀ اول براساس روایت آزاد، و گاه بسیار کوتاه، که مطابق میل گویندگان بود و مرحلۀ دوم بر اساس سؤالات عمومی مربوط به فعالیتهای روزانه. همچنین سؤالاتی از این دست نیز پرسیده میشده است: «از دوران قبل از جنگِ اخیر چه چیز را به خاطر میآورید؟»
این روش، که از طریق به حداقل رساندن سؤالات مستقیم، میخواهد خودانگیختهترین پاسخِ گویندگان را به دست آورد، اطلاعات دستاولی را کسب میکند که تفسیر آن بههیچوجه آسان نیست. بهویژه، این روش موجب پاسخهای کماهمیتی[۵]، به هرگونه تاریخنگاری میشود که عموماً دلمشغول تثبیت کردن «آنچه بهواقع روی داده» هستند. در ابتدا، خواندن منابع من، راجع به مسئلۀ اجماع، پاسخهای معمایی را به دست میدهد. واضح است که من نمیدانستم این منابع چگونه باید مطالعه شوند (برای تفسیر پیامشان) و آنها را نمیفهمیدم. میخواهم در اینجا آن گونهشناسیای را بیان کنم که برای تفسیر اطلاعات ایجاد کردم. این گونهشناسی از یک سو سعی دارد تا منابع شفاهی را، بهعنوان گزارههایی دقیق دربارۀ واقعیتهای از پیش دادهشده در نظر بگیرد که نیازمند آشکارشدن است و از طرف دیگر، براساس جدایی کامل و یا سردرگمی میان اشکال گوناگون ذهنیت و یا میان حوزههای گوناگونی نظیر زندگی روزمره و سیاست، مفاهیمی مثل موافقت و مخالفت را میپذیرد. چون پیامدهای کاربردی مفهوم موروثی از تاریخ به نقد کشیده نشد، من از دریافت پاسخهای رضایتبخش برای پرسشهایم ناتوان بودم، و به پرسشهایی که، بهمنظور تولید مصاحبه از گویندگان پرسیده شده بود ارجاع نخواهم داد.[۶] من در باب پرسشهایی میاندیشم که هنگام تجزیه و تحلیل مصاحبه به وجود میآیند. منابع شفاهی از پاسخدادن به گونههای خاصی از پرسشها خودداری میکنند؛ مثلاً افراد بهظاهر پرچانه، که سرانجام نشان میدهند کمحرف و معماگونه هستند، و یا مثل ابوالهول ما را مجبور میکنند مسائل را دوباره صورتبندی کنیم و عادت فکری معمولمان را به چالش بکشیم.
درواقع آنچه میشنیدم یا پاسخهایی متناقض بود یا نامربوط. جوابهای «نامربوط» عموماً به دو دسته بودند: سکوت و شوخی. حکایات و شوخیها باید به صورت ویژهای مطالعه شوند: معانی کلی که در پس این حکایات وجود داشت حاکی از وجود نگرشی نامحترمانه به رژیم بوده که در اکثر مواقع بهطرز وحشیانهای سرکوب میشده است (۱۵). دو نوع سکوت وجود دارد: اول اینکه تمامی قصههای زندگی، بهجز تعداد کمی، بدون ارجاع به رژیم فاشیسم گفته میشد، (درحالیکه صحبتکردن دربارۀ سایر رویدادهای زندگی ضروری تلقی میشد). برای مثال، زنی در مورد چگونگی ملاقات او با دوستپسرش در زندان نوجوانان میگوید:
اونا قبلاً به ویا پاسو بُواله[۷] میاومدن (فاشیسم بود، میدونید، و اونجا تمرینای ورزشیشون رو انجام میدادن). اونا قبلاً به ویا پاسو بواله میاومدن، اون پسرها. میاومدن و همه برای ورزش هنگبندی میشدن. ما هم همینطور مستقیم از بینشون رد میشدیم. چونکه میخواستیم بدونیم اونا کیان، از پنجرههامون بیرون رو نگاه میکردیم(۱۶).
در این نوع، به نظر میرسد که مصاحبهشونده یا منفعت سیاسی[۸] کمی دارد، یا اصلاً ندارد. نوع دومِ سکوت در مصاحبه با افرادی مشاهده میشود که درکهایی از تجاوز قدرت نهادینهشده بر زندگی شخصی خود دارند. قصۀ زندگی چنین افرادی اغلب نمایانگر فاصلۀ زمانی چشمگیری بین سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۳ (حداکثر ۱۹۲۵) تا شروع جنگ جهانی دوم است. بپینو متولد ۱۸۹۷ و کارگر لانسیا[۹] که بعدها مدیر یک کارخانۀ کوچک شد، زندگی خود را در خدمت سربازی و تا بازگشتش به کار بعد از جنگ بزرگ[۱۰] اینگونه روایت میکند:
کارخانهها اشغال شده بود و، در آن زمان، آنها [کارگران که در اعتصاب بودند] به آنجا آمدند، به لانسیا، و ما را بیرون انداختند و ما را مجبور به ترک آنجا کردند. آن روزها، همۀ ساختمانهایی که الان آنجا هستند، نبودند. مزرعه بود، مزرعۀ واقعی و خب ما به مزارع پناه بردیم. از هم جدا شدیم و بعد دوباره به خانه برگشتیم. وقتی تمام آن اتفاقات تمام شد، ما به کار برگشتیم و دوباره، به همان شکل معمول، مشغولبهکار شدیم. البته زندگی همیشه پر از استرس و ترس بود، چراکه داخل کارخانه همیشه فاشیستهایی وجود داشتند که هر لحظه ممکن بود انگشت اتهام را به طرف یکی بچرخانند. همچنین وقتی عصر از کار برمیگشتیم همیشه گروهی از فاشیستها چشمبهراه بودند و یکی را لتوپار میکردند. برای همین، ما همیشه نگران بودیم. یکی از همکارانم که نزدیک من کار میکرد و فرزند مدیر داخلی بود، همیشه اسلحهای توی کشو داشت و ازآنجا که در یک گروه بودیم، میدانستم این اسلحه توی کشویی است که نزدیک من است، و این اصلاً خوشایند نبود؛ در هر صورت اینگونه میگذراندیم. بمباران شروع شد و وقتی بمبارانِ اینجا شروع شد، در ویا دی نانی[۱۱]، نیز بمباران شدیم؛ در خانهای که آنجا زندگی میکردم(۱۷).
نکتۀ عجیب درخصوص این گفتهها این است که همگی، بهغیر از جملۀ آخر، به دورۀ قبل از ۱۹۲۵ مربوط میشود. با جملۀ آخر، داستان ناگهان به جنگ جهانی دوم میپرد. بهدنبال آن، او به صحبتکردن دربارۀ دورۀ پس از جنگ ادامه میدهد.
تا اینجا من به بخشهای خودانگیختۀ مصاحبه پرداختهام. وقتی پرسشهای مستقیم پرسیده شود، مصاحبهشوندگان دورۀ دستیابی فاشیسم به قدرت، با تمام قساوتهایش (کسانی که خیلی جوان بودند، از شنیدههایشان میگفتند)، و جنگ جهانی دوم را به یاد میآوردند. حافظهها به بالاترین حد خود، یعنی به حولوحوش ۱۹۴۳-۱۹۴۵ رسیدند: مقاومت، جنگ و آزادی، هرچند در مواقعی بهصورت منفی، از خود نشانههایی به جا گذاشتهاند، مثل مخالفت و ترس:
کارگری گفت: ۲۵ جولای، وقتی فاشیسم شکست خورد، من در رختخواب بودم و صدای فریاد مردم را میشنیدم. رفتم بغل پنجره تا مردمی که در خیابان هستند را ببینم: فریاد میزدند، نمادها را متلاشی میکردند و ستاد فرماندهی فاشیست را تخریب میکردند؛ بعدش من دوباره به رختخواب برگشتم. بهتر بود خودم را از آنها دور نگه دارم. «چون همهشان ریاکار بودند و، قبل از آن، همهشان مابین فاشیستها بودند» و حالا همهشان مقابل آنها هستند(۱۸).
یک علامت سؤال هنوز برای ۱۵-۲۰ سال میان ۱۹۲۲-۱۹۲۵ تا ۱۹۴۱-۱۹۴۳ باقی است. فارغ از هر نوع توجیهی، این خودسانسوری شاهدی است بر یک داغ؛ یعنی سالها نابودیِ خشونتآمیز زندگی انسانها، زخمی عمیق بر تجربۀ روزمره.
پاسخهای «متناقض» آن دسته پاسخهایی هستند که، با آنچه رویدادها و فرایندهای اصلی تاریخ درنظر گرفته میشود، مغایرت دارند. مصاحبهشوندگان بهندرت در مورد هر شکلی از اوقاتفراغتِ سازمانیافته صحبت میکنند، تقریباً دربارۀ اتحادیههای صنفی فاشیستی صحبتی نمیکنند و بعید است در مورد یاریگری، امنیت اجتماعی و قسعلیهذا چیزی به یاد داشته باشند. رویهمرفته، آنها بیشتر راجع به مشاغل و ازدواج و کودکان صحبت میکنند. درواقع، آشکارا زندگی روزمره را، با بیتفاوتی نسبت به فاشیسم، روایت میکنند(۱۹). از طرفی دیگر، باید گفت که مفاهیم سنتی از ضدفاشیسم، اگر با موضوعاتی مقایسه شود که از طریق منابع شفاهی نشأت گرفتهاند، بسیار کوتهبینانهاند(۲۰). اما آیا میتوان این مغایرتها را، منحصراً، بهعنوان نشانههای دوریِ مردم عادی از فاشیسم تفسیر کرد؟ برعکس، آنها از صورتبندیهای نادرست مسائل ناشی میشود.
حرفهای نامربوط و ناهمخوانیها نباید انکار شوند، بلکه باید به کار گرفته شوند تا، در آغاز، برخی از کارهای مهمی را نشان دهند که مورخان آن را فراموش کردهاند. تاریخ همانند سایر علمهای اجتماعی، باید «مفاهیمی که از خارج وارد میکند را به مفاهیمی تبدیل کند که موضوع، بهخودیخود، دارای آن است؛ یعنی به چیزی که موضوع، اگر به حال خود رها شود، میخواهد آن باشد» (۲۱). برای این منظور، گاهی ضروری است برگردیم و موضوع را از دیدگاه گستردهتری بررسی کنیم. منابع شفاهی میخواهند بهمثابۀ فرمی از فرهنگ و شواهدی در باب تغییرات آن در طول زمان باشند. برای این منظور ما باید سخت بکوشیم تا مفهومی از فرهنگ را گسترش دهیم که واقعیت زندگی روزمره را در بر بگیرد. منابع شفاهی، حتی در [موقعیت] اجماع، در بافت پیشفرضهای بنیادین و پاسخها و تصورات (برعکسِ «ایدئالهای عمومی خاص که بهعمد ترویج داده میشوند) روشنتر سخن میگویند؛ پیشفرضها و تصوراتی که تیم ماسون[۱۲] از میان آنها خانواده و دین را تکریم میکند(۲۲). من، دستکم برای دورۀ مورد مطالعهام، نگرش به کار را اضافه میکنم. پذیرش روابط کاریِ بیگانهشده، تبادل ظاهراً آزاد و برابر میان کارگر و کارفرما، مستلزم پذیرش درونیشدۀ سلسلهمراتب اجتماعی است. ایدئولوژیهای کار، چه با اندیشه بیان شوند و چه با رفتار، میتوانند بهعنوان یکی از اصلیترین مجراهای پذیرشِ فردی اقتدار، که قبلاً در نظام لیبرال نیز وجود داشته است، در نظر گرفته شود. …[…].
مهدی خلیلی
یادداشتها
۱. See P.Thompson, ‘Problems of method in oral history’, Oral History, ۱۹۷۳, vol.
۱, no. 4, pp. 1–۵۵.
۲. See R.Samuel, ‘People’s history’, in R.Samuel (ed.), Village Life and Labour, London, Routledge, 1975.
۳. For a critique of history as mere reconstruction, see, e.g., G.Stedman Jones, ‘From historical sociology to theoretical history’, The British Journal of Sociology, ۱۹۷۶, vol. XXVII, no. 3; and G.Mensching, ‘Zeit and fortschritt in den geschichtsphilosophischen Thesen Walter Benjamins’, in P.Bulthaup (ed.), Materialien zu
Benjamins Thesen ‘Ueber den Begriff der Geschichte’, Frankfurt-am-Main, 1975.
۴. On this subject see the interesting debate by F.Cerutti, D.Claussen, H.-J.Krahl,
O.Negt, A.Schmidt, Geschichte und Klassenbewusstsein heute, Amsterdam, 1971.
۵ R.Luraghi, ‘Momenti della lotta antifascista in Piemonte negli anni 1926–۴۳’,
Movimento di liberazione in Italia, Turin, 1954, p. 20.
۶. D.Zucaro, Cospirazione operaia. Resistanza al fascismo in Torino Milano Genova,
۱۹۲۷–۴۳, Turin, 1965, p. 183.
۷. Luraghi in fact stresses the point that the communists were the only ones to
elaborate legal forms of struggle, such as participation in the fascist trade unions.
۸. S.Lunadei Girolami, ‘Partito comunista e classe operaia a Torino 1929–۳۴’, Annali
della Fondazione Luigi Einaudi, ۱۹۷۰, vol. IV, p. 162.
۹. For example, the periodical published by the communists exiled in Paris, Stato operaio, alternates such tones with more realistic views of the situation.
۱۰. P.Togliatti, Lezioni sul fascismo, Rome, 1970, p. 108.
۱۱. Ibid., p. 113.
۱۲. W.Reich, ‘Zur anwendung der psychoanalyse in der geschichtsforschung’, Zeitschrift für politische Psychologie und Sexualökonomie, Copenhagen, 1934.
۱۳. The original tapes are part of two collections: one at the Istituto di Storia, Facoltà di Magistero, Università di Torino (tapes belonging to that collection will be referred to with the abbreviation ISM, followed by numbers and letters indicating the position in that archive) and the other at the Galleria d’Arte Moderna of Turin (GAM). In the quotations from the transcripts I have used pseudonyms in order to guarantee, where requested, the anonymity of the informants. The following are the main signs used in the transcripts: …suspension, hesitation of the voice; [……] parts have been cut in the quotation; ——parenthetical expressions.
۱۴. They are included in the following books: E.Vallini, Operai del nord, Bari, 1957; A.Pizzorno, Comunità e razionalizzazione, Turin, 1960; D.Montaldi, Militanti politici di base, Turin, 1971; P.Crespi, Esperienze operate, Milan, 1974; A.M. Bruzzone/R.Farina, La Resistenza taciuta, Milan, 1976; B.Guidetti-Serra, Compagne, ۲ vols., Turin, 1977.
۱۵ So far jokes have been considered simply as symbolic compensations to impotence: cf. E.R.Tannenbaum, The Fascist Experience, Italian Society and Culture 1922–۱۹۴۵, New York, 1972, ch. IX. They might be studied as a specific part of a culture and of its reactions and changes under Fascism.
۱۶. GAM. The interviewee was born in 1919, in Veneto, immigrated to Turin in 1930; she worked in three small factories since then.
۱۷. ISM, TO/SP/10.
۱۸. Antonio T., born in Turin in 1911, cf. E.Vallini, Operai del nord, p. 254.
۱۹. Such discrepancy has been evidenced by the documents collected for the exhibition on ‘Working-class culture and daily life in Borgo San Paolo’ (a 62 Critical developments
borough of Turin) between the wars. See the essay by G.Levi, D.Pianciola, B.Bianco, A.Frisa, M.Gribaudi, S.Cavallo, E.Gennuso, C.Savio, ‘Cultura operaia e vita quotidiana in borgo San Paolo’, in the exhibition catalogue, Torino tra le due guerre, Turin, 1978, pp. 2–۴۵.
۲۰. See G.Miccoli, ‘Contadini del cuneese e storia delle classi subalterne’, Bollettino dell’ Institute Regionale per la storia del movimento di liberazione nel Friuli-Venezia Giulia, ۱۹۷۷, vol. V, nos. 2–۳, pp. 66–۷۱; and M.Isnenghi, ‘Valori popolari e valori “ufficiali” nella mentalità del soldato tra le due guerre mondiali’, Quadernistorici, ۱۹۷۸, no. 38, pp. 701–۷۰۹.
۲۱. See the essay by T.Adorno, in Th.W.Adorno, K.R.Popper, R.Dahrendorf, J.Habermas, H.Albert, H.Pilot, The Positivist Dispute in German Sociology, London, 1976.
۲۲. T.Mason, ‘Women in Germany, 1925–۴۰: family, welfare and work: conclusion’, History Workshop, ۱۹۷۶, no. 2, p. 32.
[۱]. informant
[۲]. Putting out system
[۳]. Asti
[۴]. Pinerolo
[۵] it has elicited replies with scant significance for any historiography which is predominantly concerned with stablishing ‘what really happened’.
[۶] Not having criticised the operational implications of an inherited conception of history, I was unable to receive any satisfying answer to our questions, and I am not referring to questions posed to the informants in order to produce interviews.
[۷] Via Passo Buole
[۸] political interest
[۹] کارخانۀ ایتالیاییِ تولید اتوموبیل که در ۱۹۰۶ تأسیس شده است.
[۱۰] Great War
[۱۱] Via Di Nanni
[۱۲] Tim Mason
ثبت ديدگاه