یکی از دوستان آبادهای بنده که آدم بسیار متدین و اهل مطالعهای بود تعریف میکرد؛ قبل از انقلاب با مرحوم بهشتی رابطه داشتند و میگفت که یک فردی رسید به من و من خیلی از آقای بهشتی نزد ایشان تعریف کردم؛ گفت: «نه، بهشتی سُنی است و نماز که میخواند «اشهد ان علیا ولی الله» را در نماز نمیگوید». گفتم: «نه بابا من خودم پشتسر آقای بهشتی بارها نماز خواندم، بارها این جمله را شنیدم». گفت: «نه، قطعاً اینطور هست که من میگویم و افراد موثق این را به من گفتند». من میخواستم تهران بیایم؛ این دوستم را هم برداشتم برای اینکه مرحوم بهشتی را ببیند آوردم به تهران و من زودتر به آقای بهشتی گفتم که آقا، این رفیق ما یک چنین حرفی به او رسیده؛ من آوردمش که شما را از نزدیک ببیند. ظهر شد، ایشان بلند شدند نماز خواندند و «اشهد ان علیا حجت الله» را نگفتند و من خیلی ناراحت شدم و نماز که تمام شد، آن آقا از اینطرف به من گفت: «حالا دیدی؟!». من هم از اینطرف گفتم که: «آقای بهشتی، شما قبلاً که میگفتی، الآن چه شد؟» گفت: «واقعیتش این است که دیدم اگر بخواهم بگویم، بهخاطر این آقا دارم میگویم. من که همۀ وجودم به حجت بودن علی گواهی میکند اما به اینخاطر نگفتم؛ چیز واجبی هم که نیست. همۀ علما هم فتوایشان به این است که رجاعاً باید این جمله را گفت. فتوای خود من هم این است که جزو نماز نیست و رجاعاً باید این مسئله گفته بشود. بنابراین من دیدم بهخاطرِ این است؛ گفتم حالا این میخواهد از من خوشش بیاید یا میخواهد بدش بیاید؛ چرا من بهخاطر این آقا بگویم این جمله را».
روایت حجت الاسلاموالمسلمین روحالله حسینیان، جانشین اسبق دادستانی تهران و سیستانوبلوچستان
ثبت ديدگاه