روابط در مصاحبۀ تاریخ شفاهی (روایت گفت‌و‌گویی) سه گونه یا دسته هستند، یکی درونی و دو تا بیرونی(۳۲). اولی، هر مولفه‌ای [اعم از] کلمه یا نشانه را به همۀ چیزهای دیگرِ موجود در مصاحبه وصل می‌کند. کلمه را به چیز دیگر ربط می‌دهد تا یک کل خلق کند. این [مولفه] ساختار زبانی، گرامری، و ادبی مصاحبه است. و هرچند موضوع عمدتاً از تحلیل زبانیِ صوری دور است، اگر به‌خوبی خوانده شود، این رابطه یکی از شورانگیزترین روش‌های تحلیلی ممکن، در تاریخ شفاهی، را به دست می‌دهد(۳۳).

دستۀ دوم، روابطی هستند که از طریق کنش متقابل میان مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده شکل می‌گیرند. از نو، همان‌طور که روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و کسانی، چون اروینگ گافمن، که گرایش به کار کردن روی کنش متقابل در گروه‌های کوچک دارند، نشان داده‌اند، این روابط بسیار ساخت‌یافته‌اند و اگر به‌طرزی شایسته تحلیل شوند، می‌توانند ابعاد گسترده‌تری، دربارۀ اینکه چه نوع ارتباطی در مصاحبه اتفاق می‌افتد و چه معنایی منتقل می‌شود، به فهم ما اضافه کند (۳۴). چیزهایی که در این رابطه قرار می‌گیرند، جنبه‌هایی از مصاحبه است که می‌تواند به‌عنوان پرفورمنس[۱] طبقه‌بندی شود. از آنجایی که خلق یک مصاحبه مثل خلق یک محصول ادبی نیست، نمی‌تواند از شرایط خلق خود، که مشارکت یک مخاطب و  مواجهۀ رو در روست، منفک شود(۳۵). برای تحلیل خوب یک مصاحبه، به‌عنوان روایتی گفت‌و‌گویی، باید تحلیلی از روابط اجتماعی و روان‌شناختی فی‌مابین طرفین و تناسب آن‌ها در واقعه[۲] را با تحلیل تاریخی‌مان ترکیب کنیم.

سومین دسته از روابطِ موجود در مصاحبهْ انتزاعی‌تر است، کمتر مطالعه شده‌اند و از‌این‌رو گریزان از تعریف هستند؛ گرچه برای ما، به‌عنوان مورخ، بسیار مهم‌تر‌اند. وقتی ما با کسی مصاحبه می‌کنیم، او نه‌تنها با خودش و مصاحبه‌گر صحبت می‌کند، بلکه او از طریق مصاحبه‌گر با جماعتی بزرگ‌تر و با تاریخ خود، چنانکه او می‌بیندش، گفت‌و‌گو می‌کند. ظاهراً دو رابطه در اولی نهفته است؛ یعنی میان گوینده[۳] و مورخ و میان گوینده و آگاهی تاریخی خودش.

نخستین [دستۀ] این روابط تا اندازۀ زیادی توسط مورخ به وجود آمده است که کنجکاو است؛ نه آن کنشگرِ تاریخی، که به دنبال توجیهی برای پرسش‌ها و تبیین‌هاست. در اکثر موارد، گوینده چنان عمل می‌کند که گویی دیدگاه‌هایش دربارۀ فرایندهای تاریخیْ واقعیتی مفروض در جهان اوست؛ واقعیتی که دربارۀ آن‌ها تفکر نمی‌کند تا اینکه، از طریق مصاحبه، ناگزیر به مواجهه با آن می‌شود(۳۶). بنابراین رابطه‌ای که ظهور می‌کند هم نسبی است و هم هم‌ارز[۴]. نسبی است از این جهت که دیدگاه گوینده‌ها به تاریخ (کاربست، ساختار، نظام علّیِ آن‌ دیدگاه و…) تنها در ارتباط با دیدگاه مورخ از آن فرایند پدید می‌آید، اگرچه ساماندهی پرسش‌های مورخ نیز در پاسخ به سؤال‌های مصاحبه‌شونده به وجود می‌آید. بنابراین، هریک برای دیگری معیار ارجاع است. همچنین، رابطه هم‌ارز است؛ در این معنا که وقتی درنهایت مصاحبه مفصل‌بندی شد ( پرسش‌ها، پاسخ‌داده‌شده یا بی‌پاسخ، وپاسخ‌ها ارائه شد)، دیدگاهی تاریخی شکل می‌گیرد که هم هم‌ارز با دیدگاه مورخ است و هم مستقل از آن.

رابطۀ دوم، یعنی نظرکردن به دیدگاه گوینده به‌عنوان تاریخ اجتماع، احتمالاً آسان‌فهم‌ترین و در عین حال دیریاب‌ترین جنبۀ مصاحبه است (زیرا فقط یک بخش از چشم‌انداز فرهنگی و ساختار شناختیِ بسیار گسترده‌تر است) و  به‌گونۀ بسیار خاصی از خوانش نیازمند است تا تحلیل شود. برای خوانش خوب روایت، با هدف پوشش این رابطه و چشم‌انداز فرهنگی‌ای که به دست می‌دهد، ما باید مصاحبه را، آن‌گونه قرائت کنیم که ژاک لاکانْ فروید را و آلتوسرْ مارکس را قرائت کرد. روش خوانش آلتوسر «سیمپتوماتیک»[۵] نام دارد.

اگرچه تعداد کمی از ما و مصاحبه‌شونده‌های ما، روایت‌هایی خلق می‌کنیم که همانند فروید و مارکس غنی و پیچیده و به‌لحاظ نظری پخته باشد، اما مصاحبه‌های ما (آن‌گونه که من تلاش کردم نشان دهم) بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی است که ما می‌پنداریم. اگر به‌خوبی خوانش شوند، سطوح پنهان گفتمان را بر ما آشکار می‌کنندــ جست‌وجو برای آن، هدف خوانش سیمپتماتیک است(۳۸). اگر بارها و بارها بخوانیم (یا بسیار گوش دهیم)، نه فقط برای فکت‌ها و توضیحات، بلکه (چنان که آلتوسر می‌گوید) برای بینش‌ها و سهو‌ها[۶]، برای ترکیب رؤیت‌پذیر و رؤیت‌ناپذیر[۷]، و خصوصاً برای پاسخ‌ها به سؤالات هرگز پرسیده‌نشده، ما خواهیم توانست پروبلماتیکی که یک مصاحبۀ خاص از آن خبر می‌دهد را توصیف و جدا کنیم.

در سطح این پروبلماتیک (زمینۀ نظری و ایدئولوژیک که، درون آن، کلمات و عبارات، و حضور و غیاب مسائل و مفاهیم معین یافت می‌شوند(۳۹) ) است که ما سنتز همۀ روابط ساختاریِ متنوع در مصاحبه را درمی‌یابیم؛ مانند رابطۀ خاص فرد با نگاهش به تاریخ. آنچه در اینجا درباره‌اش بحث می‌کنیم، صرفاً یک جهان‌بینی[۸] نیست، بلکه حوزه‌ای ساختاری است که در آن تاریخشان را زیست می‌کنند و پرکتیس و کنش‌شان رهنمود می‌یابد. چشم‌انداز به تاریخ، درون این پروبلماتیک، نقشی کلیدی بازی می‌کند، و ابزاری حیاتی، هم برای ایجاد و هم برای تحلیل، را برای مورخان شفاهی فراهم می‌آورد.

در یکی از عمیق‌ترین و مهم‌ترین مقاله‌ها در تاریخ‌نگاری آمریکایی، وارن سوزمن[۹] به‌شکل درخشان نشان می‌دهد چگونه «ایدۀ تاریخ فی‌نفسه، یعنی گونه‌های خاصِ مطالعات تاریخی، و نگرش‌های متنوع نسبت به تاریخ (خواه اندیشمندانه بارور شده باشد، خواه نه) همیشه نقشی مهم را در یک فرهنگ بازی می‌کند». سوزمن می‌گوید آنچه ما جهان‌بینی[۱۰] [به‌جای پروبلماتیک] می‌نامیم، «همیشه حاوی دیدگاهی کم‌و‌بیش خاص دربارۀ ماهیت تاریخ » و «نگرش‌هایی نسبت به گذشته، که مکرر، به واقعیت‌های پیامدهای عمیق برای فرهنگ تبدیل می‌شوند» (۴۰) .

باید گفت که «ایدۀ تاریخ فی‌نفسه به گونه‌ای خاص از سازماندهی فرهنگی و اجتماعی تعلق دارد»؛ آنچه ما معمولاً «جوامع قراردادی» می‌نامیم، که در آن، نظم اجتماعی باید توضیح داده شود، عقلانی شود یا نظمی منطقی داشته باشد. سوزمن می‌گوید «این تاریخ است که می‌تواند، [بسیار] منطقی، خاستگاه، ماهیت و کارکرد نهادهای گوناگون و کنش‌های متقابل آن‌ها را توضیح دهد. به نظر می‌رسد تاریخ می‌تواند جهتی را نشان بدهد که، در آن، جامعه‌ای پویا درحال حرکت است. این امر، نظم را از صف بی‌نظمیِ تبعاتِ تغییر خود بیرون می‌آورد[۱۱] (۴۱).

محمد جمشیدی


[۱] . performance

[۲].their appropriateness to the occasion

   :informant 3.منظور فردی است که در یک واقعۀ تاریخی حضور داشته و آن را برای ما گزارش می‌کند.

[۴] equivalent

: symptomatic .1 خوانش سمپتوماتیک به‌عنوان ابزاری برای تحلیل حضورِ ایدئولوژی در متون است. لویی آلتوسر، فیلسوف فرانسوی، این روش را در کتاب خوانش سرمایه (reading capital)  به کار گرفت. او منطق نظری خوانش  سمپتوماتیک را از آثار زیگموند فروید و ژاک لاکان استخراج کرد. در این روش، پروبلماتیکِ پنهانِ متن آشکار می‌شود. آلتوسر می‌گوید: «خوانشی سمپتوماتیک است که رویدادها و نتایج مستور متن را آشکار کند».

[۶]. oversight

[۷]. nonvision

[۸]. Weltanschauung

[۹]. Warren Susman

[۱۰]. worldview

[۱۱]. It brings order out of the disordered array of the consequences of change itself.