به یکی از بچههای انجمن اسلامی گفتم بهترین کار این است که نماز جماعت را در جلوی مسجد برگزار کنیم تا فضا آرام شود و بچهها نروند با لباسشخصیها و نیروی انتظامی درگیر شوند؛ قبول کردند. با بچههای انجمن اسلامی فرشهای مسجد کوی را آوردیم که جلوی مسجد پهن کنیم تا نماز جماعت برگزار شود. عمدۀ دانشجوها هم طرفدار این قضیه بودند که فضا هم آرام شود. اگر کسی به دانشجو اهانت کرده، باید تنبیه و توبیخ شود؛ دانشجو هم در مسیر قانونی مطالباتش را پیگیری کند. فرش ها را کشیدیم توی حیاط. یکدفعه هفتهشت نفر از چماقبهدستها با ما برخورد کردند. گفتند« شما میخواهید به دانشجو ظلم شود و خونهای ریختهشدۀ دانشجوها پایمال شود. نماز جماعت هم اگر میخواهید بخوانید، در خیابان کارگر بخوانید». فرش ها را از دست ما گرفتند و کشاندند توی خیابان کارگر. در کوی را باز کردند، نگهبانها را اذیت کردند و نگذاشتند نماز جماعت برگزار شود. خود بچه های انجمنی هم که آنجا بودند فهمیدند که این قصه قصۀ سطحی و سادهای نیست.
محمد رئیسزاده
ورودی ۱۳۷۳ دانشگاه علوم پزشکی تهران
ثبت ديدگاه