تاریخ شفاهی
تلفیق ویژۀ روشهایی که تاریخ شفاهی از رشتۀ جامعهشناسی اقتباس کرده به تولید داده و تحلیل داده راه مییابد. حتی اگر تکوین مصاحبه بهعنوان ابزار تحقیق تاریخی دیرپا داشته باشد، اعتبار مکتب شیکاگو، همانطور که پل تامپسون در کتاب دورانساز خود، صدای گذشته، این نکته را متذکر میشود، بر ایدۀ تاریخ زندگی تأثیر داشته است (۲۰۰۰). مصاحبه به چیزی بیش از استخراج صِرف اطلاعات حول موضوعی خاص بدل شده است؛ مصاحبه بهخودیخود به موضوعی با شکل و تمامیت بدل شده که از طریق رخدادهای زندگیِ گفتهشدۀ فرد بهدست میآید.
الساندرو پورتلّی، مورخ شفاهی ایتالیایی، در نوشتهای دربارۀ «آنچه تاریخ شفاهی را متفاوت میکند» استدلال کرده است. او با شناسایی خصیصههای خاص تاریخ شفاهی مانند «شفاهیت منابع شفاهی» از توجه به صداها و تغییر نحوۀ حرفزدن[۱]، در مقابل متون پیادهشده و «روایت»، دفاع کرد؛ و با یادآور شدن تنوع شکلهای روایی و سبکها، به دنبال نشاندادن خصیصههای منحصربهفرد تاریخ شفاهی بود. او اشاره میکند: اینها چیزهاییاند که کمتر دربارۀ رخدادها و بیشتر دربارۀ «معناها» به ما میگویند (تأکید از اوست) و اینکه «عنصر منحصربهفرد و ارزندهای که منابع شفاهی، به میزان برابر، دارای آن هستند، سوبژکتیویتۀ گوینده است» (۱۹۸۱، ص۶۷). از اینجا به بعد، او استدلال میکند که «منابع شفاهی» «اعتبار متفاوت»[۲]ی دارند (ص۱۰۰)، و اینکه راوی «امروز» همان شخصی نیست که در رخدادهای مرتبطِ بسیار دور نقش ایفا کرده است (ص۱۰۲). سپس میگوید «منابع شفاهی عینی نیستند، بلکه ساختگی و متغیر و جانبدارانهاند (ص۱۰۳).
سپس، مورخانی شفاهی، که این روش را برای فهم سرکوب و حاشیهایکردن بسیار درخور یافتند، موضع پورتلی را در مطالعات قومیت، طبقه، جنسیت، استعمار، سنت، تغییر مکان،[۳] مقاومت و طرد[۴]، پی گرفتند. با این رویکردِ بیپروا سیاسی و هوادارانه به تاریخ، مورخان شفاهی به تاریخ نخبگان که همواره نامناسبتر بود، مدد رساندند. البته استثنائاتی نیز وجود دارد، مثلاً مطالعۀ کورتنی[۵] و تامپسون دربارۀ نخبگان کسبوکار در شهر لندن (۱۹۹۷) و موردپژوهیِ سلدن[۶] و پاپورث[۷] در دستنامۀ تاریخ شفاهی نخبگانی (۱۹۸۳).
تاریخ شفاهی در تحول اولیه و متعاقب خود، برای ساختمند کردن مجموعۀ دادهها، از جامعهشناسی کمک گرفته است. تامپسون، که در دهۀ ۱۹۶۰ در گروه جامعهشناسی دانشگاه اسکس تحقیق میکرد و مینوشت، با رشد گراندد تئوری بهعنوان راهحلی برای نمونهگیری از جمعیتِ باقیمانده آشنا بود (۲۰۰۰، ص۱۵۱). هرچند برخی مطالعات، مثل تحقیق الساندرو پورتلی دربارۀ خاطرۀ محلیِ[۸] کشتار غیرنظامیها توسط سربازان آلمانی که توسکانی را در ۱۹۴۴ اشغال کرده بودند، یا استفادۀ الستر تامپسون از چهار تاریخزندگی در کاوش خود دربارۀ افسانۀ همبستگی آنزاک[۹] در میان کهنهسربازان استرالیاییِ جنگ جهانی اول (تامسون،۱۹۴۴) فقط به تعداد کمی مصاحبهشونده متکی بودند، مورخان شفاهی معمولاً بیشتر در طلب راههای نمایانگر بودن از طریق نمونهگیری نظری هستند، و این کار را بهوسیلۀ ارتباطاتی که بهصورت فرصتطلبانه یا گلولهبرفی ایجاد میکنند، انجام میدهند (برای مثال بنگرید به تامپسون، ۱۹۷۵؛ برتو، ۱۹۸۱؛ لامیس، ۱۹۸۷؛ برنات، ۲۰۰۲؛ همرتون و تامسون، ۲۰۰۵؛ مریدل، ۲۰۰۵). نیز برای تحلیل دادهها، طیفی از رویکردها وجود دارد که (برخی برای مورخان و برخی برای جامعهشناسان آشناتر هستند) معمولاً مورخان شفاهی آنها را پیگیری میکنند؛ البته مورخانی که بهلحاظ روششناختی، و نسبت به پژوهشگرانی که روش تفسیری زندگینامهای را به کار میبندند، تمایل به پیگرفتن رویکردی التقاطیتر دارند. در کل اینها بهعنوان امری مضمونی در رویکرد قابلشناسایی هستند، و بهطرز مستقیم یا غیرمستقیم بر گونهای تحلیل تطبیقی پایدار و جستوجوی مضمون، که در گراندد تئوری معمول است، مبتنیاند (گلاسر و استراوس، ۱۹۶۸).
با توجه به تعهد اولیۀ تاریخ شفاهی به شکلی از تاریخسازی،[۱۰] که بهدنبال بیان صداهای بهحاشیهراندهشده، با تأکید بر اهمیت زبان و عواطف و خصیصههای شفاهی بهطور عام، هستند، همانطور که تامپسون و دیگران نشاندادهاند، تحلیل دادهها چیزی چون چالش اخلاقی را به نمایش میگذارد.(بُرلند، ۱۹۹۱؛ پورتلی، ۱۹۹۷: ص۶۴ و صفحات بعدی؛ تامپسون، ۲۰۰۰: ۲۶۹ و صفحات بعدی؛ برنات و دیاموند، ۲۰۰۷). نزاع درجایی نهفته که تعهد به عرضۀ کلمات واقعی مصاحبهشوندگان وجود دارد؛ درحالیکه، بدون ایجاد فاصلۀ زیاد میان ضبط نخستین یا متن و محصول منتشرشده، نسخۀ چاپی یا الکترونیک یا نمایش صوتی و تصویری، در جستوجوی راهی برای تعمیم شماری از قصهها هستند.
تحلیل روایت
سومین حوزۀ فعالیت زندگینامهای که من تشخیص دادهام، تحلیل روایت است که خاستگاه آن نیز به مکتب شیکاگو برمیگردد. حرکت بهسوی سوژه بهعنوان مؤلف و منبع سند، از طریق گفتن قصۀ آنها به ویژگی معرف دهۀ ۱۹۲۰ بدل شد. اما، جایی که نخستین جامعهشناسان شهر در پی دستیابی به واقعیت از طریق گزارشها بودند، نظریهپردازان روایت قصه را بهمثابۀ مجموعهبخشهای بزرگتری از خاصبودگیهای رخدادها، جوّها،[۱۱] محیطها و روابط توصیف کردهاند. کاترین کلر ریزمان،[۱۲] روایتشناس برجسته، توضیح میدهد که چگونه روایتها، با استفاده از زبان و بازنماییهای نمادین و فرمهای فرهنگی، تفسیر میشوند؛ و فهم فعالیتها در طول و درونِ دورۀ جنسیت،[۱۳] طبقه، فرهنگ، قومیت، مکان و سن را، به استثنای تعداد کمی از تقسیمات و تفاوتهای اجتماعی، ممکن میکند (۱۹۹۳، ص۵). به هر حال، این کثرت، همانطور که او میگوید، بدین معناست: «اختلافنظرهای مهمی دربارۀ ارزش تعریف روایت وجود دارد» (۱۹۹۳، ص۱۷).
تمرکز بر قصه یا روایت، همچون یک فعالیت محوری و جهانشمول بشری، امری گفتنی و رابطهای و بازگویانه دیده میشود. استدلال میشود که زندگیها فرمهایی قصهگون هستند. همانطور که ویدرشووِن[۱۴] میگوید: «… قصه هرگز تصوری[۱۵] ناب، و گسسته از زندگی واقعی نیست. زندگی و قصه دو پدیدۀ جدا نیستند. آنها بخشی از بافت مشابهی هستند، بدین ترتیب که زندگی به آن شکل درونی میدهد و با قصهها شکل بیرونی به خود میگیرد (ویدرشوون، ۲۰۰۳: ۱۰۹). به نظر پلکینگهورن[۱۶] روایت برای علوم انسانی اهمیتی ویژه دارد. او میگوید «فرم زبانشناختی است که بهطرزی منحصربهفرد برای نمایش وجود انسان، بهعنوان کنشی موقعیتمند، مناسب است». این همان عمومیتی است که مسائل تعریف را نشان میدهد؛ مسائلی که او قبول دارد (۱۹۹۵، صص۵-۷).
راهحل ریزمان برای مسئلۀ تعریفْ تشریح روایتها بر طبق ژانر است. روایتها به میزانی شناخته میشوند که به یک «ژانر روایی» با «ثبات مؤلفههای معین» مرتبط باشند. او استدلال میکند که ایدۀ متعارف دربارۀ قصه، که دارای کاراکترهایی است که به شیوههای گوناگونی عمل میکنند و بهسوی نوعی نتیجه حرکت میکند، تعریف کافی و جامعی نیست. ژانر روایی او شامل گزارشهایی میشد که بهطرز تکراری توسط رخدادی مشابه توصیف میشدند («روایتهای عادی»)[۱۷] یا گزارشهایی که «موضوعمحور»[۱۸] هستند، گونههایی خاص از رخدادها هستند که از طریق مضمونی عمومی یا خصیصۀ مشترک بههم وصل میشوند. او «روایت فرضی»[۱۹] رخدادها، که هرگز رخ ندادهاند، را نیز برمیشمرد. نکتۀ متمایز این است که بهنظر او یک «گوینده»[۲۰] وجود دارد و یک گزارش از «یک موقعیت»[۲۱] و یک مخاطب: «ما» (ریزمان، ۱۹۹۳: صص۱۸-۱۹).
محمد جمشیدی
[۱]. speech
[۲]. different credibility
[۳]. displacement
[۴]. displacement
[۵]. Courtney
[۶]. Seldon
[۷]. Pappworth
[۸]. local memory
[۹]. سرباز ارتشهاى مشترک استرالیا و نیوزیلند
[۱۰]. history-making
[۱۱]. atmosphere
[۱۲]. Catherine Kohler Riessman
[۱۳]. time of gender
[۱۴]. Widdershoven
[۱۵]. ideal
[۱۶]. Polkinghorne
[۱۷]. habitual narratives
[۱۸]. topic-centred
[۱۹]. hypothetical narratives
[۲۰]. teller
[۲۱]. a situation
ثبت ديدگاه