در سفر به آلمان فهمیدیم یک آقای ایرانی وجود دارد که طراح ابزارهای جراحی مغز و اعصاب آسکولاپ است. پرسانپرسان تلفنش را گرفتیم، بعد رفتیم هانوفر، دعوتمان کرد که آقا بیاید اینجا من ببینمتان. طبق قرار رفتیم منزل این آقا، فهمیدیم ایشان همان پرفسور مجید سمیعی است. هنوز هیچکس در ایران ایشان را نمیشناخت. گفت: «من با دولت آلمان سر یک سری ناملایماتیای که به من کرده بود و دخالتهای مدیریتی که در حریم من کرده بود، قهر کرده بودم. داشتم از آلمان میرفتم که چندمیلیون مارک در اختیار من میگذارند و میگویند آقا این بیمارستان هانوفر هم در اختیار تو، هرکاری دوست داری بکن، به شرطی که آلمان بمانی». بعد ما را برد داخل بیمارستان و پروژههای در حال احداث را به من نشان داد. منجمله اتاق مدیریتی خودش که در حال ساختوساز بود. خیلی از ما پذیرایی کرد، خلاصه خیلی از ما خوشش آمد که اینقدر اطلاعات داریم و دنبال همچین افکاری آمدیم، خیلی تحویل گرفت. بعداً این آشنایی ما باعث شد ایشان را دعوت کردیم برای عمل دست آقای خامنهای. ایشان قبول کردند و رسماً پزشک حضرت آقا شدند.
دکتر سیدمحمدامین طالبشهرستانی
قائممقام اسبق وزارت بهداری
منبع این خاطره کجاست؟ مصاحبه اختصاصی داشتید، از کتابی برداشت کردید …؟
از اصول اولیه کارِ تاریخی ذکر منبع است
با سلام
این روایت برشی از کتاب نماینده تامالاختیار هست. کتاب نماینده تام الاختیار به روایت آقای طالب شهرستانی از کتاب های موسسه تاریخ شفاهی روایت هست و به زودی به صورت رسمی منتشر خواهد شد.