شعار ما در انقلاب، حمایت از محرومین و مستضعفین بود؛ اما پس از پیروزی انقلاب و بهدست گرفتن حکومت، بسنده کردن به شعار بیمعنا بود و حال میبایست برای تحقق آن آرمانها برنامهریزی و تلاش میشد.
در این راستا من و دوستانم در انجمناسلامی دانشگاه صنعتی شریف جلسات متعددی را با محوریت تعیین اولویت فعالیتهای جریان دانشجویی پس از پیروزی انقلاب برگزار میکردیم. این سؤال در انجمنهایاسلامی دیگر دانشگاهها هم مطرح بود و ما بهدلیل رابطهای که در جریان مبارزات انقلابی با هم داشتیم، به تبادلنظر در رابطه با این دغدغهها میپرداختیم. به این ترتیب در همان اولین ماه پیروزی انقلاب، نمایندگان انجمنهایاسلامی دانشگاههای علموصنعت، امیرکبیر(پلی تکنیک)، شهید بهشتی(ملی)، صنعتی شریف(صنعتی آریامهر) و تهران دور هم جمع شدیم و در مورد مسائل عمومی کشور بحثهایی را مطرح کردیم. در نتیجۀ این بحثها، بر موضوع محرومیتزدایی و حضور در مناطق روستایی متفقالقول شدیم و لذا اولین جرقههای تشکیلاتی جهادسازندگی در این جلسات رقم خورد. سپس به این فکر افتادیم که از دانشگاههای سراسر کشور برای مشارکت در این طرح دعوت کنیم. به این ترتیب اولین جلسۀ انجمنهایاسلامی کشور به بهانۀ تشکیل جهاد – که آن زمان هنوز به این نام شناخته نمیشد – تشکیل شد و پایه اتحادیۀ انجمنهایاسلامی دانشگاهها گذاشته شد.
حال جلسات با موضوع تشکیل نهادی فراگیر برای محرومیتزدایی از کشور با رونق بیشتری برگزار میشد. اولین موضوعی که در این جلسات مطرح شد، لزوم ارتباط با دولت بود؛ چرا که ما برای خدمترسانی به روستاها به منابع مالی و حمایتهای دستگاههای ذیربط نیاز داشتیم. در نتیجۀ این تصمیم به دولت رفتیم. آن زمان مهندس بازرگان معاونی باعنوان معاون نهادهای انقلابی و مشارکتهای مردمی به مسئولیت آقای مهندس بنیاسدی داشت. لذا به سراغ آقای بنیاسدی رفتیم و با استقبال او از طرح مواجه گشتیم. زمانی که کار بهصورت جدیتری شکل گرفت، او به نمایندگی از خود، فردی به نام قشقایی را در ارتباط با برنامۀ ما معرفی کرد. بهنظر میرسید که این طرح در دولت مورد استقبال و حمایت است؛ به حدی که دو اتاق در ساختمان نخست وزیری را – که بعدها در زمان دولت شهید رجایی منفجر شد – به ما دادند تا بتوانیم طرح خود را تدوین و برای پیشبرد آن برنامهریزی کنیم.
روایت سردار علیرضا افشار از تأسیس جهاد سازندگی، برگرفته از کتاب زندهباد جهاد
ثبت ديدگاه