در باب «مصاحبه» تاریخ شفاهی

چارلز تی موریسی[۱]

چارلز تی موریسی مشاور تاریخ شفاهی کالج پزشکی بیلور و مؤسسۀ پزشکی هوارد است. همچنین در سال‌های ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲ رئیس انجمن تاریخ شفاهی بوده است. متن پیش‌رو ترجمه‌ای است از نسخۀ بازنشر و ویراستاری ‌شدۀ:

Reprinted from L.A.Dexter (ed.), Elite and Specialised Interviewing, Northwestern University Press, Evanston, Ill., 1970, pp. 109–۱۱۸.

هرچه بیشتر در باب تاریخ شفاهی با افراد مختلف گفت‌­وگو کرده­‌ام، بیش‌تر تحت تأثیر این واقعیت قرار گرفته­‌ام که تکنیک­‌ها و سایر جنبه­‌های تاریخ شفاهی با توجه به نوع اشخاص مصاحبه‌شونده متفاوت است. احتمالاً تجربۀ مصاحبۀ من با شخصیت­‌های سیاسی در مقایسه با تجربۀ مصاحبه با محققان پزشکی، دانشمندان، فارغ‌­التحصیلان پیشین دانشگاه کالیفرنیا یا مردمی که در حرفه‌ای دیگر مشغول‌اند، تجربۀ متفاوتی خواهد بود. به همین ترتیب، در هر گروه مردمی بزرگْ تفاوت‌های فردی هم وجود دارد. من با پیرمردانِ چاقِ خستۀ کنگره و جوانان سرزنده‌ای که با جان اف کندی به واشنگتن آمده بودند، و بعضاً سال‌ها از من جوان‌تر بودند، مصاحبه کردم. مصاحبه با شخصی در مورد کندی که حتی ۳۱ سال سن هم ندارد، واقعاً تجربۀ غیرعادی است.

خیلی چیزها در مصاحبۀ تاریخ شفاهی به شخص مصاحبه‌گر بستگی دارد و من در حال حاضر دربارۀ مصاحبه‌­گرِ منفرد صحبت می‌کنم. ما مصاحبۀ گروهی را هم امتحان کرده‌ایم اما من چندان اشتیاقی به آن ندارم. در بعضی موارد مصاحبۀ گروهی به خوبی طی می‌شود اما همه‌چیز به شخصی که با او صحبت می‌‌کنید، بستگی دارد. از نظر برخی، سه نفر هم یک گروه[۲] به حساب می‌­آیند، اما برخی دیگر برای مصاحبۀ گروهی، تعداد افراد بیش‌تری را لحاظ می‌کنند. اما در کل، ترجیح می‌دهیم یک مصاحبه‌کننده با یک مصاحبه‌شونده مواجهه شود. به‌نظر، این شکل از مصاحبه بهترین نتیجه را در بر خواهد داشت.

 بسیاری چیزها [در فرایند مصاحبه] به تجربیات و آموزه­‌های مصاحبه­‌کننده بستگی دارد: اینکه تحقیقات پیشینی‌اش چقدر بوده است؛ چند مصاحبه انجام داده است؛ به‌عبارتی قبل از مصاحبۀ امروزش با فرد موردنظر، چقدر دربارۀ این موضوع  مصاحبه انجام داده است. آیا مصاحبۀ مقدماتی و اکتشافی‌ای انجام داده است که، در آن، دربارۀ پروژه و رویۀ کار حرف بزند؟ این موارد در نحوۀ انجام مصاحبه تأثیر زیادی خواهند داشت.

تسلط مصاحبه­‌کننده به موقعیتِ مورد مواجهه‌اش چقدر است؟ یک‌بار قرار بود با سناتوری به نام جاکوب جاویتس[۳] مصاحبه کنم و به من گفت که فقط بیست دقیقه می‌توانم با او گفت‌وگو کنم. «بعد، برای ورود به دفترش شوم چهل دقیقه منتظر ماندم.» بدیهی است که این امر را می­‌بایست به‌عنوان یک عامل در فرایند مصاحبه در نظر داشت. مثلاً زمانی را در نظر بگیرید که برای به‌موقع رسیدن به پروازتان عجله دارید و چهار مصاحبه انجام داده‌اید اما مصاحبۀ پنجم هنوز انجام نشده است؛ از طرفی هم وقت کافی برای انجام مصاحبۀ پنجم ندارید و عملاً شرایط مساعدی برای تمرکز روی مصاحبۀ پنجم ندارید. (من به‌اندازۀ پنج مصاحبه، در شهری دور از خانه، فعالیت کردم). حالا خسته شده‌اید، از رمق افتاده‌اید، گیج شده‌اید و در بعضی موارد به‌درستی یادتان نمی‌آید شخصی که با شما مصاحبه می‌کند، پنج دقیقه پیش به چه چیزی به شما گفت، یا شخصی که اوایل روز با او مصاحبه کردید، چه گفت؛ این امر قطعاً روی تکنیک شما تأثیر می‌گذارد. بنابراین بخش اعظمی از فرایند مصاحبه بستگی به میزان تسلط شما بر وضعیت‌تان دارد.

همان‌طور که یک نفر متذکر شد، بهتر است بگویم تقلیل مصاحبه به یک‌سری تکنیک‌ها مانند تقلیل رابطۀ عاشقانه به یک فرمول است. گولد کلمن[۴] به این موضوع اشاره کرده است؛ الیزابت دیکسون[۵] نیز در برخی از نکته‌هایی که دربارۀ پروژۀ UCLA[۶] نوشته، به این موضوع اشاره کرده است. این خطر وجود دارد که به ابزارها اتکای بسیار زیادی کنیم و به آن شهود از‌مدافتاده،[۷] که کمک می‌کرد ابزار متناسب با موقعیت انتخاب شوند، به‌اندازۀ کافی اتکا نکنیم.

به‌راحتی می‌توان فرایند مصاحبه‌ای که دیگران طی کرده‌اند را مورد انتقاد قرار داد. احتمالاً داستان بازیکن فوتبالی را شنیده‌اید که برای تاچ‌داون به عقب برگشت تا توپ را شوت کند. مربیْ بازیکن را به بیرون از زمین فراخواند و برای درست انجام‌ندادن این کار از او انتقاد کرد. درواقع بازیکن از مسیر اشتباه حمله کرده بود و برای دفع‌کردن بازیکن حریف از دستی استفاده کرد که خطا بود و کارهایی مانند این؛ بازیکن به مربی گفت: «ایراد این کار برای ایجاد فاصله از حریف چیست؟»

حالا ما همین بازی را با گوش‌هایمان انجام می‌دهیم. بنابراین مهم است که فرایند انجام مصاحبه به‌شکلی محتاطانه و آزمایشی طی شود. درواقع فرایند مصاحبه بسیار آموزنده‌تر از آن‌چیزی است که قصد شده است. با وجود این، قصد دارم تجربۀ مصاحبه‌هایم با حدود نود نفر در پروژۀ کندی و حدود پانزده نفر در پروژۀ ترومن را به‌طور خلاصه بیان کنم.

در ابتدای پروژۀ کندی ۱۳۵ نفر مصاحبه‌کنندۀ داوطلب داشتیم که در مجموع حدود سیصد نفر مصاحبه کردند. منظورم از داوطلبانْ روزنامه‌نگاران، کارکنان اداره، دوستان و همکاران افراد مصاحبه‌شونده است و به‌طور کلی منظورم انواع و اقسام ترتیب‌هایی است که افراد را در نوعی رابطۀ غیررسمیِ فرد‌به‌فرد در برابر هم قرار می‌دهد. دو مصاحبه‌کنندۀ دیگر نیز به‌طور تمام‌وقت در پروژۀ کندی با من مشغول ‌به‌کار بودند و مسئولیت آموزش و نظارت بر کارِ آن‌ها به عهدۀ من بود.

علاقۀ ما هم در مواجهه با رئیس‌جمهور ترومن و هم رئیس‌جمهور کندی، علاقه‌ای اپیزودیک بود. ما با شخصی که در ارتباط با هر کدام از رئیس‌جمهور‌ها بود مصاحبه کردیم. برای به‌دست‌آوردن داستان زندگی رئیس‌جمهورها دنبال خودزندگی‌نامه‌‌نگاری نبودیم. بدیهی است که این فرایند هم دارای مشکلاتی است: مثلاً زمانی‌که با شخصی مانند آوریل هریمن[۸] مصاحبه می‌کنید، دوست دارید کل داستان زندگی‌اش را بگیرید. اما هدف ما تمرکز بر بخش کندی یا  ترومن بود و امیدواریم که روزی کسی بتواند برای بقیه هم این کار را بکند. ما نمی‌توانستیم همۀ بخش‌ها را انجام دهیم.

یکی از موارد مورد تاکید ما این بود که اجازه دهیم مصاحبه‌شونده صحبت کند. در‌واقع این مصاحبه صحنۀ نمایش اوست. بگذارید گوی و میدان در دست او باشد. همان‌طور که لویی استار گفته است: «یک مصاحبه‌کنندۀ خوب شنوندۀ خوبی است». اغلب مصاحبه‌ها را با این پرسش‌ها شروع می‌کردیم که: «اولین بار چه زمانی جان کندی را ملاقات کردی؟» یا «از چه زمانی به مدار قدرت او وارد شدی؟» مصاحبه‌شونده معمولاً نظم تقویمی را کنار می‌گذارد؛ و این امر ممکن است به رفتاری موضعی[۹] بدل شود که فقط به‌طرز اتفاقی پیش می‌رود؛ من هم می‌نشستم و گوش می‌دادم. این فرایند شروع ارزشمندی محسوب می­‌شد زیرا مصاحبه‌شونده آن خاطراتی را بیان می‌کرد که به‌نظرش مهم‌ترین بودند.

وقتی این روند در جریان بود من اغلب با یک دفترچۀ یادداشت و مداد می‌نشستم و فقط یک یا دو کلمه دربارۀ چیزهایی که او می‌گفت یا چیزهایی که می‌خواستم دوباره به آن‌ها برگردم یادداشت می‌کردم. قبل از شروع مصاحبه به مصاحبه‌شونده می‌گویم که یادداشت برمی‌دارم؛ در این حد که یکی‌دو کلمه بنویسم، یا شاید بعداً از او بخواهم هجی درستِ نامی که ذکر کرده را از او بپرسم. همیشه هنگام مصاحبه یک دفترچۀ یادداشت همراهمان بود.

وقتی‌که مصاحبه‌شونده قصه‌اش را تعریف کرد، من اغلب برمی‌گردم و پرسش‌هایم را در بافتاری که مرتبط با صحبت‌هایش است می‌پرسم، سعی می‌کنم موضوعات مشخصی را عمیقاً واکاوی کنم، نکاتی را که حین گفت‌وگو نادیده گرفته، برجسته کنم و از او بخواهم دربارۀ کلی‌گویی‌هایش نمونه و مثال ارائه کند.

 

فائزه محبتی


[۱]. Charles T.Morrissey

[۲]. crowd

[۳]. Jacob Javits

[۴]. Gould Colman

[۵] Elizabeth Dixon

[۶] University of Claifornia, Los Angeles: مرکزی که در حال گردآوری مصاحبه‌های مربوط به تاریخ کالیفرنیای جنوبی و لس آنجلس است.

[۷] . old-fashioned intuition

[۸] بازرگان، دپیلمات ارشد و سیاستمدار عضو حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا

[۹] . topical