انتخابات مجلس چهارم بود که شورای نگهبان حسابی چپی‌ها را رد صلاحیت کرد. چپی‌ها پایگاهشان را در مجلس و ارکان حکومت از دست دادند، اما در دانشگاه از دست ندادند. دانشگاه‌ها اساساً دست چپی‌ها بود و به اندازهٔ خودشان می‌خواستند معادلات را به هم بزنند. لذا به‌هم‌زدن معادلات از جاهای مختلف شروع می‌شد. مثلاً سازمان تبلیغات ۱۳ آبان می‌رفت جلوی لانۀ جاسوسی، ولی آن‌ها ۱۱ آبان می‌رفتند. فرض کنید که دفتر حافظِ منافع فلسطینْ دست جنبش فتح بود، شاید (این‌ها را شاید می‌گویم چون ممکن است دقیق نباشد). بچه‌های انجمن حمله کردند سفارت فلسطین را بگیرند و بدهند دست حماس مثلاً. خب، همین کار را کردند و یک کتک مفصلی هم از نیروی انتظامی خوردند. ۷۳ بود فکر کنم. اینقدر انقلابی بودند!

۱۱ آبان در دانشگاه راهپیمایی می‌کردند و همین شعارهایی را می‌دادند که الان خیلی مد است: «آنان که در خانهٔ شاهانه‌اند، از رنج ملت همه بیگانه‌اند». «اسوهٔ دولت ما رجایی است رجایی، پیروی از رجایی شعار خودکفایی». این‌ها شعارهایی بود که آن‌ها در اعتراض به هاشمی می‌گفتند، اما آدم‌هایی که خیلی دورتر بودند و این حساب و کتاب‌ها را نمی‌دانستند، فکر می‌کردند انقلابی‌ها با هم درگیر شدند. چون آن موقع هم این‌جوری جلوه داده بودند که هاشمی اصل حاکمیت است. می‌دانید که آقای مرتضوی در نماز جمعه شعار می‌داد: «مخالف هاشمی، مخالف رهبر است، مخالف رهبری، دشمن پیغمبر است».

 

سیدعبدالمجید رکنی
ورودی ۱۳۷۲ دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران