ما تحلیل و پیش‌بینی کرده بودیم که پس از تسخیر، یکی از این دو اتفاق خواهد افتاد: سناریوی اول این بود که دولت‌ موفق‌ می‌شود ما را از لانه‌ بیرون‌ بریزد و دستگیر کند. ما این‌ ریسک‌ را به جان خریده‌ بودیم‌ که‌ ممکن‌ است‌ دولت‌ موقت‌ موفق‌ بشود، و در مسیر سازش‌ و مماشات‌ با آمریکا، ما را از لانۀ جاسوسی‌ بیرون‌ بریزد و علیه‌ ما اقامۀ دعوا هم‌ بکند و حتی ما را‌ به‌ زندان‌ ببرد. این‌ یک‌ سناریو بود که ما پیش‌بینی‌ کرده بودیم‌. سناریوی دوم هم‌ این‌ بود که‌ حرکت‌ ما موفق‌ بشود و دولت‌ نتواند دوام بیاورد و سقوط‌ کند. هر دوی‌ این‌ها‌ در محاسبات‌ ما بود و سناریوی دوم‌ اتفاق افتاد. دولت‌ فشار آورد و امام‌ قبول‌ نکرد. دولت‌ مجبور به‌ استعفا شد و استعفا پذیرفته شد و کنار رفت. اوضاع‌ به دست‌ شورای‌ انقلاب‌ افتاد … . وقتی‌ که‌ سفارت‌ و محل‌ توطئه‌ گرفته‌ شد این‌ها مجبور بودند ماهیت‌ خودشان‌ را روشن‌ کنند یا بگویند بد کردید به‌ سفارت‌ آمریکا حمله‌ کردید یا تایید کنند. منافقین‌، دموکرات‌، کومله‌، حزب‌ توده‌، گروه‌های‌ چپ‌، گروه‌های‌ التقاط‌، لیبرال‌ها مجبور بودند این حرکت را تأیید کنند و یا موضع‌ بگیرند. در هر صورت‌ ماهیت‌ آن‌ها روشن‌ می‌شد. اول‌ منافقین‌ موضع‌گیری کردند که‌ این‌ کار غیر اصولی‌ است‌، وقتی‌ که‌ دیدند حمایت مردم‌ گسترده‌ و سراسری‌ شد اطلاعیه‌ دادند و حمایت‌ کردند. همین‌ چهرۀ نفاق آن‌ها را در خصوص همین‌ حادثه می‌توان از بیانیه‌های‌ آن‌ روز آن‌ها استخراج کرد. دولت‌ موقت‌ صادقانه‌ آمد گفت:‌ یا باید این‌ها را بیرون‌ بریزید و یا این‌که‌ ما کنار می‌رویم‌. صداقت آن‌‌ها در این‌ جهت‌ بود که‌ بازرگان گفت‌: من‌ نمی‌توانم‌ به این‌ شکل مملکت‌ را اداره کنم… . بازرگان‌ وقتی‌ که‌ به‌ لانۀ جاسوسی‌ آمد این‌ قدر ترسیده‌ بود که‌ می‌گفت:‌ «هر آن‌ ممکن‌ است‌ آمریکا اینجا را بمباران‌ کند، باید شما سریع‌ این‌ محل‌ را ترک‌ کنید و گروگان‌ها را آزاد کنید». این‌قدر نسبت‌ به‌ مسائل‌ ترسو بودند. البته‌ ممکن‌ بود اتفاقی‌ هم‌ بیفتد. در هر حال‌ امام‌ از این حرکت شاد شد.

 

رضا سیف‌اللهی
فرمانده اسبق نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران