وقتی که توی سفارت بودیم و اولین بار من ایشان را دیدم، گفت: «ما یک پارکی ساختیم به‌نامِ پارک ایران، مشرف به مرز اسرائیل. می‌خواهم آنجا بساط بازی‌هایی را فراهم بکنم که جوان‌ها بیایند بازی بکنند. یک زمین ورزشی برایش طراحی کنم جلوی چشم اسرائیلی‌ها، وقتی دارند نگهبانی می‌دهند؛ این لبنانی‌ها بیایند با اسلحه اینجا، با نشاط بازی کنند و آن‌ها روحیه‌شان نابود بشود». آنجا تنها جایی بود که اشراف عالی داشت و نگهبان‌ها با چشم غیرمسلح می‌توانستند ببینند. پرچم جمهوری‌ اسلامی‌ ایران را با افتخار برفراز مرز اسرائیل، با این درایت طراحی کرد به بهانۀ اینکه این پارکی است که ما ساختیم و اسمش را می‌گذاریم ایران. آلاچیق‌ها را هر کدامشان را به نام یکی از استان‌های ایران گذاشته بود. ما با گروهی ازمبلغ‌ها وقتی که رفتیم آن پارک را دیدیم این بچه‌ها آن‌قدر به‌وجد آمده بودند؛ احساس غرور و افتخار می‌کردند که ما اینجا مسلط بر اسرائیلی‌ها هستیم و مدام داشت تنشان می‌لرزید. خودش می‌گفت این محرومین و این خانواده‌های شهدا که سال‌های سال تحت ستم اسرائیلی‌ها بودند اینجا می‌آیند باهمدیگر عصرانه می‌خورند و برفراز اسرائیلی‌ها لذت می‌برند؛ این احساس هویت و اقتداری که در جان این‌ها می‌آید برای مبارزه‌شان لازم است.

روایت حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان از ساخت پارک ایران در مرز اسرائیل توسط شهید شاطری